تفسیر موضوعی قرآن از منظر استاد محمدتقی مصباح

این مقاله در شماره چهارم نشریه علمی پژوهشی قرآن‌شناخت (پاييز و زمستان 1388) منتشر گردیده که متن کامل آن به همراه فایل PDF آن منتشر می‌گردد.

 تفسیر موضوعی قرآن از منظر استاد محمد تقی مصباح 

 

چکيده

 

اين مقاله در صدد است تا ابعاد مختلف تفسير موضوعي را از منظر استاد محمدتقي مصباح يزدي بررسي و ويژگي‌هاي برجسته‌ی تفسير موضوعي ايشان با نام معارف قرآن را بيان کند. تفسير موضوعي عبارت است از بيان مفاد واژگان و عبارات آيات قرآن و آشکارساختن مراد خداوند در موضوعي از موضوعات با بهره‌گيري از مجموعه‌ی آيات مرتبط با آن و بر اساس روش گفت‌وگوي عقلايي و ادبيات عربي. تفسير موضوعي در آثار قرآن پژوهان سه کاربرد دارد: 1. تفسير لفظي؛2. تفسير وصفي و تصنيفي؛ 3. تفسير تحليلي و تبييني. استاد مصباح تعبير تفسير موضوعي را شايستة کاربرد دوم و به ويژه کاربرد سوم مي‌داند. مراحل تفسير موضوعي از منظر استاد مصباح عبارت‌اند از: انتخاب موضوع يا مسئله، تحديد مفهوميِ موضوع يا مسئله، استخراج و گردآوري آيات مرتبط با موضوع يا مسئله، تعيين حد دلالت آيات، تعيين نوع ارتباط آيه با موضوع، دسته‌بندي منطقي ريزموضوعات و تفسير هريک از آيات گردآوري شده. مهم‌ترين آسيب‌هاي تفسير موضوعي از نظر استاد مصباح عبارت‌اند از: غفلت از سياق، نگرش تک بعدي، تحميل رأي و تطبيق‌هاي ناروا. ايشان علاوه بر بحث‌هاي نظري، در عمل براي مصون ماندن از آسيب‌هاي تفسير بسيار كوشيده‌اند.

 

برخي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي تفسير موضوعي استاد مصباح عبارت‌اند از: فراگيريِ همه‌ی آموزه‌هاي قرآن، نظام‌واره‌سازي معارف قرآن، نگرش سيستمي (نظام‌مند) طولي، روز‌آمدي و آينده‌نگري، انسجام و اتقان روش‌‌شناختي.

 

كليد واژه‌ها: تفسير موضوعي،‌ مراحل تفسير موضوعي، آسيب‌هاي تفسير موضوعي، ويژگي‌هاي تفسير موضوعي‌، کاربردهاي تفسير موضوعي،‌ ضرورت تفسير موضوعي، معارف قرآن استاد مصباح.

 

مقدمه

 

استاد فرزانه آيت‌الله محمدتقي مصباح يزدي دامت برکاته از انديشمنداني است که همواره پرداختن به تفسير و فلسفه را دو نياز ضروري براي روحانيت و حوزه‌هاي علميه مي‌دانسته و هم از اين‌رو، به تفسير قرآن، اعم از ترتيبي و موضوعي، و تدريس و تحقيق در اين زمينه اهتمام ويژه داشته‌اند. استاد هم‌زمان با شرکت در درس تفسير استاد بزرگوارشان مرحوم علامه طباطبايي، به دستور ايشان دست‌نوشته‌هاي تفسير الميزان را قبل از چاپ، مطالعه و بررسي و ديدگاه‌هاي خود را به محضر مرحوم علامه ارائه مي‌کردند و در مواردي مرحوم علامه از نظرها و پيشنهادهاي استاد استقبال مي‌کردند . همچنين پس از انتشار تفسير شريف الميزان، استاد جلد چهارم آن را ترجمه كردند.

 

تفسير ترتيبي سوره‌هاي حمد، بقره و قسمت‌هايي از سوره‌ی مؤمنون و فرقان، بخشي ديگر از فعاليت‌هاي استاد در زمينه تفسير ترتيبي است. اما تا‌کنون مباحث تفسير ترتيبي استاد ‌جز بخش اندكي، منتشر نشده است. و آنچه استاد در حوزه‌ی تفسير بيشتر به آن شناخته مي‌شود، تفسير موضوعي و اثر گرانسنگ ايشان با عنوان معارف قرآن است. اين مجموعه محصول چند دوره تدريس موضوعات و مباحث مختلف قرآني در مدرسه‌ی حقاني و بخش آموزش مؤسسه‌ی در راه حق براي فضلاي حوزه‌ی علميه‌ی قم است که شاگردان ايشان آن‌را تدوين كرده‌اند.

 

در تعدادي از کتاب‌ها و مقالاتي که در بارة تفسير موضوعي نگارش يافته، معارف قرآنِ استاد مصباح و روش ايشان در تفسير موضوعي مورد توجه قرار گرفته است. اخيراً پايان نامه‌اي نيز در زمینه‌ی ديدگاه‌هاي استاد مصباح در باره‌ی تفسير موضوعي تدوين يافته است. در آثار مزبور يا ديدگاه‌هاي استاد مصباح در ابعاد مختلف تفسير موضوعي در مد نظر نبوده و در نتيجه بررسي همه جانبه‌اي از آن صورت نگرفته است يا آنکه فقط برخي مباحث نظريِ استاد در اين زمينه كانون توجه قرار گرفته و به خود تفسير موضوعي ايشان کمترعنايت شده است.

 

اين مقاله در صدد است تا به بررسي ابعاد تفسير موضوعي از منظر استاد بپردازد. در اين بررسي علاوه بر توجه به مطالبي که استاد درباره‌ی تفسير موضوعي بيان کرده‌اند، معارف قرآن استاد به عنوان يکي از تفاسير موضوعي برجسته‌ی منسجم و نظام‌مند از قرآن نيز مورد توجه قرارگرفته و ديدگاه‌هاي اساسي استاد در باره‌ی جوانب تفسير موضوعي، از متن کار ايشان استخراج شده است.

 

تعريف تفسير موضوعي

 

تفسير قرآن کريم سابقه‌اي به قدمت نزول قرآن دارد و نخستين مفسر قرآن کريم و مبين و معلم آيات الهي، پيامبر اعظم اسلام‌صلي‌الله عليه‌وآله مي‌باشد. تفسير ترتيبي قرآن شيوه‌ی رايج در تفسير آيات الهي است؛ ولي تلاش‌هاي صورت‌گرفته در زمينه‌ی فهم آيات الهي و پرده‌برداشتن از گوهرهاي ناب آن، تنها در تفسير ترتيبي قرآن خلاصه نمي‌شود. توضيح واژگان قرآن، گردآوري انواع مختلف ساختارهاي قرآني، دسته‌بندي موضوعي آيات قرآن، تفسير مجموعه‌ی آيات مربوط به يک موضوع، شرح و تفصيل آيه، آيات يا سوره‌اي خاص و موارد مشابه آن، از ديگر انواع قرآن‌پژوهي است که براي فهم قرآن صورت مي‌گيرد. «تفسير موضوعي» اصطلاح جديدي است که در قرن اخير قرآن‌پژوهان به عنوان عِدْلِ «تفسير ترتيبي» مطرح كرده‌اند و مقصود از آن، بيان مفاد واژگان و عبارات آيات قرآن كريم و پرده‌برداشتن از مراد خداوند در موضوعي از موضوعات با بهره‌گيري از مجموعه‌ی آيات مرتبط با آن موضوع و بر اساس روش گفت‌وگوي عقلايي و ادبيات زبان عربي است. در اين نوع از تفسير، مفسر به جاي تفسير آيات به ترتيبي كه در قرآن ثبت شده است، موضوع خاصي را محور فعاليت تفسيري قرار مي‌دهد.

 

كاربردهاي تفسير موضوعي

 

تفسير موضوعي کاربردهاي مختلفي در آثار قرآن‌پژوهان دارد که مهم‌ترين آنها سه کاربرد زير است:

 

1. تفسير الکلمه يا تفسير لفظي

 

تفسير موضوعي در اين کاربرد، بيش از آنکه يک فعاليت تفسيري باشد، فعاليتي لغوي است كه مفهومي تصوري از واژگان قرآني ارائه مي‌کند و دربرگيرنده‌ی مجموعه‌ی آثاري است که به نحوي به توضيح و تبيين واژه‌هاي به کار رفته در قرآن کريم مي‌پردازد. کتب «مفردات قرآن»، «اعلام قرآن»، «غريب القرآن»، «اسماء و صفات الهي» و «اشباه و نظاير» مصداق‌هاي مختلف اين کاربرد است و آثار نگاشته‌شده در مورد قسم‌هاي قرآن، مثل‌هاي قرآن و مانند آن را نيز با قدري مسامحه مي‌توان در اين دسته و ذيل اين کاربرد جاي داد.

 

2. تفسير وصفي و تصنيفي

 

اين کاربرد ناظر به آن دسته از تحقيقات قرآني است که به دسته‌بندي موضوعي آيات قرآن يا توصيف آموزه‌هاي قرآني مي‌پردازد، بي‌آنکه به ارائه‌ی نظر و ديدگاه قرآن و پاسخ آن به مسئله‌اي خاص منتهي شود. اين کاربرد دو دسته از نگاشته‌هاي قرآني را دربرمي‌گيرد: نخست آثاري که از سنخ معاجم موضوعي است و تنها به دسته‌بندي موضوعي آيات مي‌پردازد. مانند تفصيل الآيات ژول بوم و المدخل الي التفسير الموضوعي للقرآن الکريم سيدمحمد‌باقر ابطحي. دوم آثاري که به توصيف و تبيين آموزه‌هاي قرآني در موضوع خاص مي‌پردازد و در واقع گردآوري و تنظيم موضوعي مطالب به ‌دست آمده از تفسير ترتيبي يا حداکثر نوعي جمع‌بندي از مفاد و دلالت‌هاي آيات در تفسير ترتيبي است. فرهنگ موضوعي قرآن كريم بهاء‌الدين خرمشاهي که به دسته‌بندي آيات با توجه به مفاد آنها پرداخته است، و برخي از معجم‌هاي موضوعي قرآن کريم نمونه‌هاي اين دسته‌اند. تعداد قابل توجهي از كتب قصص قرآن و امثال قرآن و موارد مشابه آن را نيز مي‌توان در اين دسته قرار داد. وجه مشترک اين دو دسته منابع آن است که هيچ‌يک از آغاز در صدد نظريه‌پردازي و دستيابي به ديدگاه قرآن در مسئله‌اي خاص از منظر قرآن نبوده و مراحل تفسير موضوعي را که در ادامه بيان مي‌شود، طي نکرده‌ است.

 

3. تفسير تحليلي و تبييني

 

در اين کاربرد، قرآن‌پژوه با طرح مسئله‌اي که نشئت‌گرفته از متون ديني يا مسائل علمي يا واقعيت‌هاي عيني و خارجي است در صدد برمي‌آيد تا با مراجعه به قرآن کريم ديدگاه و نظريه‌ی قرآن را در آن مسئله کشف كند. پي‌جويي و ارائه‌ی نظريه‌ی قرآن عنصر اساسي در اين کاربرد است و هر نوع قرآن‌پژوهي که فروتر از نظريه‌پردازي يا کشف ديدگاه قرآن در مسئله‌اي خاص باشد، از قلمرو آن خارج است. قرآن‌پژوه با پيمودن مراحل تفسير موضوعي به تبيين و تحليل آيات مربوط مي‌پردازد تا به ديدگاه قرآن در آن مسئله دست يابد. معارف قرآن آيت‌الله محمد‌تقي مصباح يزدي، المدرسة القرآنيه آيت‌الله شهيد سيد‌محمد‌باقر صدر، تفسير موضوعي آيت‌الله جوادي آملي و مفاهيم القرآن آيت‌الله جعفر سبحاني ـ دامت برکاتهم ـ مصاديق بارز اين کاربرد از اصطلاح تفسير موضوعي است؛ هرچند در بخش‌هايي از آثار يادشده کاربرد دوم و احياناً کاربرد نخست نيز يافت مي‌شود.

 

استاد مصباح مصاديق تفسير موضوعي به‌معناي نخست را با صراحت خارج از قلمرو تفسير موضوعي مي‌داند. به نظر ايشان كاري كه راغب اصفهاني در مفردات انجام داده يا ساير دانشمندان در آثاري مشابه آن با تفضيل بيشتر يا كمتر انجام داده‌اند، ربطي به تفسير موضوعي ندارد و بر فرض كه آن‌را تفسير بدانيم،‌ تفسير الكلمه است و كاري لغوي محسوب مي‌شود. وي مصاديق تفسير موضوعي به‌معناي دوم مانند آيات الاحكام و قصص قرآن را بخشي از پيشينه‌ی تفسير موضوعي مي‌شمارد. ايشان در بيان پيشينه‌ی تفسير موضوعي مي‌فرمايند: «تفسير موضوعي سابقه زيادي دارد و قرن‌هاست كه بزرگان ما كم‌وبيش اين روش را داشته‌اند و آيات الاحكام، امثال قرآن يا داستان‌ها و قصص انبيا را تأليف كرده‌اند».

 

از آنجا که استاد مصباح کشف و ارائه‌ی پاسخ قرآن به يک مسئله را عنصر اساسي در تفسير موضوعي به شمار مي‌آورد، مي‌توان گفت ايشان اصطلاح تفسير موضوعي را شايسته‌ی کاربرد دوم و به ويژه سوم مي‌داند. ايشان در اين خصوص مي‌فرمايند:

 

در تفسير ترتيبي، کساني که مايل‌اند به تفسير آيات قرآن بپردازند، از يک‌ جا شروع نموده، به ترتيب آيات پيش مي‌روند و بالطبع کساني که در صدد تفسير همه‌ی قرآن هستند، از سوره‌ی «حمد» شروع کرده و به سوره‌ی «ناس» ختم مي‌کنند. عمده‌ی تفسير‌ها اين‌گونه هستند. در مقابل، گاهي به جاي اينکه مفسر سوره‌اي را انتخاب نموده و از اول تا آخر آن را تفسير کند، مطلب يا سؤال خاصي به قرآن کريم عرضه مي‌کند تا پاسخش را از قرآن به دست آورد. معمولاً به دست آوردن اين جواب از يک آيه حاصل نمي‌شود، به‌خصوص اگر ما بدانيم آيات متعددي در اين زمينه هستند که مفاهيمشان کمابيش با يکديگر متفاوت است و هريک به جنبه‌اي از موضوع پرداخته است. فرض کنيد فردي مي‌خواهد نظر قرآن را دربارة کساني که بهشتي مي‌شوند، نجات مي‌يابند و اهل فلاح هستند (مفلحين) بداند و شرايط آنها را جويا شود. مي‌دانيم که اين واژه در قرآن زياد استعمال شده و در هر جايي شرايط خاصي ذکر گرديده که عين هم نيستند. آن‌گونه نيست که هر جا کلمه‌ی «مفلح» يا «افلح» يا «فلاح» آمده باشد، فقط چند مفهوم مخصوص از آن برداشت بشود. به هر حال، پيش از اينکه مراجعه کنيم، براي ما اين احتمال هست که در يک جا بعضي از اوصاف ذکر شده و در يک جا بعضي از اوصاف ديگر گفته شده باشد. احتمال هم مي‌دهيم که گاهي بين اين برداشت‌هايي که از آيات مي‌شود دست‌کم تضاد ابتدايي وجود داشته باشد. حال چگونه بايد اينها را جمع کرد؟ مثلاً، در رابطه با «مفلحين»، قرآن در آياتي برپاکردن نماز و پرداخت زکات را، و در آيه‌اي ديگر خشوع در نماز را شرط مي‌داند: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ٭ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ ٭ وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ٭ وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ ٭ وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ (مؤمنون: 1-5) ما بايد اينها را جمع‌آوري کنيم تا بفهميم مجموعاً چه چيزهايي از نظر قرآن در فلاح دخالت دارد. پس محور ما در بحث، خود موضوع است نه آيه و يا سوره‌ی قرآن؛ يعني تلاش ما در تفسير موضوعي مبتني بر آيه‌ی خاص و بلکه سوره‌ی خاصي نيست، بلکه تلاش ما مبتني بر مطالب خاص و موضوعي خاص بوده و اين، تفسير موضوعي است. بنابراين، فرق تفسير موضوعي با ترتيبي اين است که در تفسير ترتيبي، محور، ترتيب آيات قرآن است؛ مثلاً، ما سوره‌اي مثل سوره‌ی «فاتحة‌الکتاب» را به ترتيب از «بسم‌الله الرحمن‌ الرحيم» تا «ولا الضالين» بحث مي‌کنيم؛ اما در تفسير موضوعي مي‌خواهيم جواب مطلبي را در قرآن پيدا کنيم که احتمالاً چندين آيه بدان اشاره کرده است. از اين‌رو، مسئله مربوط به موضوع خاصي از ديدگاه قرآن و محور تفسير بررسي آيات مرتبط با آن موضوع است.

 

پيشينه‌ی تفسير موضوعي

 

پيشينه‌ی هر رشته يا گرايش علمي و حتي يک موضوع يا مسئله‌ی علمي قبل از هر چيز وابسته به تعريف يا کاربرد خاصي است که محقق از آن مد نظر دارد.

 

پيشينة تفسير موضوعي در کاربرد اول و دوم (تفسير الکلمه و تفسير وصفي و تصنيفي) سابقه‌اي طولاني دارد و مي‌توان آن را تا صدر اسلام و زمان نزول قرآن پيگيري کرد. ولي تفسير موضوعي در کاربرد سوم (تحليلي و تبينيي) و به عنوان عدل تفسير ترتيبي سابقه‌اي چندان طولاني ندارد و آنچه را در قرون پيشين وجود داشته است مي‌‌توان خميرمايه و ادبيات تفسير موضوعي به اين معني دانست؛ اما اصطلاح تفسير موضوعي به عنوان نوعي از تفسير در برابر تفسير ترتيبي در قرن اخير مطرح شده و در اين خصوص و با اين هدف آثاري پديد آمده است. استاد مصباح در اين زمينه مي‌فرمايند: «گرچه تفسير موضوعي سابقة زيادي دارد … ولي اصطلاح تفسير موضوعي، اصطلاح نسبتاً جديدي است که در مقابل تفسير ترتيبي قرار دارد».

 

ضرورت تفسير موضوعي

 

در ضرورت و اهميت تفسير ترتيبي ترديدي نيست، ولي اين نوع از تفسير به تنهايي نمي‌تواند در دوران معاصر پاسخ‌گوي همه‌ی نيازهاي ضروري جوامع اسلامي و از جمله جامعه‌ی اسلامي ما در قلمرو قرآن‌پژوهي باشد. ضرورت پرداختن به تفسير موضوعي و توسعه‌ی اين نوع از قرآن‌پژوهي براي تأمين نيازهاي فکري جامعه اسلامي دلايل مختلفي دارد که مهم‌ترين آنها به شرح زير است:

 

1. با توجه به اشتياق و استقبال شديد قشر‌هاي تحصيل‌کرده، به‌ويژه قشر جوان، براي آگاهي از ديدگاه قرآن در مسائل فردي و اجتماعي لازم است با بهر‌ه‌گيري از روش صحيح و معتبر فهم آموزه‌هاي قرآني از طريق تفسير موضوعي، ديدگاه‌هاي قرآن در مسائل فردي و اجتماعي، در موضوعات مختلف استنباط و استخراج گردد و به تشنگان معارف اسلامي ارائه شود.

 

کوتاهي در اين وظيفه‌ی مهم سبب مي‌گردد کساني که اشتياق فراوان به فراگيري آموزه‌ها و ديدگاه‌هاي قرآني دارند، بر اثر نيافتن معارف ناب قرآني در دام شياطين و انديشه‌هاي انحرافي مفسران به رأي افتند يا خود بي‌آنكه شرايط لازم براي کشف روشمند معارف قرآن را داشته باشند، وارد عمل شوند و دچار تفسير به رأي و انحراف در فهم ديدگاه قرآن گردند. استاد در اين ‌باره مي‌فرمايد:

 

بي‌شک، يکي از واجب‌ترين وظايف روحانيت اين است که تلاش کند تا تمام مفاهيم قرآن را هرچه صحيح‌تر و متقن‌تر در سطوح مختلف (عالي، متوسط و ساده) تبيين کند و در دسترس جامعه قرار دهد و اين کار حتماً بايد صورت پذيرد وگرنه علاوه بر آنچه که اکنون جريان دارد؛ منتظر انحرافات ديگري هم بايد بود.

 

امروز بيشتر جوانان مسلمان عميقاً در صددند و بي‌تابانه مي‌خواهند تا مفاهيم قرآن را ياد بگيرند و حتي به خيال خودشان با رجوع به معجم و امثال آن، مي‌خواهند تحقيق هم بکنند و خيال مي‌کنند اين، کار ساده‌اي است. شايد آنها در اين گمان خود معذور باشند، ولي کساني که سال‌ها در حوزه‌هاي علميه بوده‌اند و دقت در آيات و روايات را از بزرگان آموخته‌اند، اگر آنها هم، چنين بينديشند، حقاً معذور نخواهند بود.

 

وظيفه‌ی ماست از موازيني که علما و مفسران بزرگوار به دست ما سپرده‌اند بهره‌گيري و با تدبر بيشتر سعي کنيم که مفاهيم روشني از قرآن به دست آوريم و به جامعه عرضه کنيم تا دين خود را به اسلام و قرآن ادا کرده باشيم. از سوي ديگر، اگر چه فهميدن معاني و تفسير قرآن به سادگي ميسر نيست، اما اگر به کسي که مي‌خواهد قرآن را بفهمد بگوييم که بايد 30 سال کار کند و درس بخواند تا قرآن را بفهمد؛ او را از فراگيري معناي قرآن مأيوس کرده‌ايم. و نتيجه‌ی آن، افکندن او در دامن منحرفان است. درست است که فهميدن قرآن، احتياج به زحمت‌هاي ويژه و تخصص‌هايي دارد، ولي سرانجام اين زحمات را بايد عده‌اي بکشند و حاصلش را در اختيار ديگران قرار دهند تا استفاده کنند.

 

2. عصر ما عصر ارائه‌ی نظريه‌ها، مکتب‌ها و نظام‌هاست و عرضه‌ی مناسب معارف قرآن و اسلام در اين عرصه مي‌طلبد که ما نيز آموزه‌هاي قرآن کريم را در قالب نظريه و نظام و مکتب و به صورت يک مجموعه‌ی منسجم ارائه کنيم. اين کار با تفسير ترتيبي صرف امکان‌پذير نيست؛ زيرا در تفسير ترتيبي آموزه‌هاي قرآني به صورت پراکنده و بدون ارتباط با يکديگر و بدون قالب‌هاي نظريه‌پردازي و نظام‌سازي مطرح مي‌شود و ارائه‌ی معارف قرآن به اين صورت فاقد هم‌زباني و هم‌ترازي و هماوردي با مکتب‌ها و نظام‌هاي ديگر است و در نتيجه قابل عرضه در برابر آن نظام‌ها نيست. افزون بر آن، فراگيري آموزه‌هاي قرآني از طريق تفسير ترتيبي و به صورت پراکنده به لحاظ آموزشي دشوار و براي غيرقرآن‌پژوهان ناممكن است.

 

استاد در اين زمينه مي‌فرمايد:

 

آنچه عرضه مي‌کنيم بايد مطالبي باشد که استنادش به قرآن جاي هيچ شکي نداشته باشد و در عين حال به صورت پراکنده و بدون ارتباط و نظم هم نباشد؛ زيرا اگر مطالبي را پراکنده عرضه کنيم، علاوه بر اينکه يادگيري آن مشکل است، فايده‌اي را که از يک نظام فکري صحيح در مقابل نظام‌هاي فکري غلط بايد گرفت، نيز نخواهد داشت.

 

همه‌ی مکتب‌هاي منحرف کوشيده‌اند به افکار و انديشه‌هاي خود شکل و نظامي بدهند؛ يعني براي مطالبشان ريشه‌اي معرفي کنند و با ارتباط و پيوند با سلسله مسائلي منسجم، يک کل منظم و هماهنگ به وجود آورند. ما که در جهت صحيح هستيم، در مقابل آنها عيناً بايد همين کار را بکنيم؛ يعني معارف قرآن را به صورت سيستماتيک و منظم عرضه کنيم. به صورتي که پژوهشگر بتواند از يک نقطه شروع کند و زنجيروار حلقه‌هاي معارف اسلامي را به هم ربط بدهد و در نهايت به آنچه هدف قرآن و اسلام است، نائل شود.

 

پس ناچاريم معارف قرآني را دسته‌بندي کنيم و به آنها شکلي بدهيم تا آموختن آنها براي جواناني که وقت کمي دارند، آسان و نيز در مقابل نظام‌هاي فکري ديگر قابل عرضه باشد.

 

3. در پرتو انقلاب شکوهمند اسلامي و استقرار نظام جمهوري اسلامي ايران، اسلام، و قرآن، به عنوان محوري‌ترين کتاب آموزه‌هاي اسلامي مورد توجه بي‌سابقه‌اي قرار گرفت و ضرورت تفسير موضوعي قرآن به دليل‌هاي زير نمايان‌تر شد. در شرايطي که دين و آموزه‌هاي ديني به حاشيه رانده شده بود و سکولاريزم سخن اول و آخر را در عرصه‌ی زندگي اجتماعي مي‌زد، انقلاب اسلامي توانست نظامي با سابقه طولاني و مورد حمايت ابرقدرت‌ها را سرنگون كند و نظامي نو بر اساس آموزه‌هاي ديني و قرآني مستقر سازد. اين امر سبب خويشتن‌باوري مجدد مسلمانان بلکه همة پيروان اديان الهي و نفي سکولاريزم در سطح جهان گرديد و عطش و اشتياق شديدي براي آگاهي از آموزه‌ها و ديدگاه‌هاي قرآن در مسائل مختلف زندگي پديد آورد و ضرورت مضاعف استخراج و ارائه‌ی ديدگاه‌هاي قرآن را از طريق تفسير موضوعي جلوه‌گر ساخت.

 

با استقرار نظام جمهوري اسلامي در ايران نيازهاي فکري متعدد و متنوعي در سطح ملي و بين‌المللي براي نظام در سياست‌گذاري‌ها، برنامه‌ريزي‌ها و خط‌مشي‌هاي اجرايي خودنمايي کرد که مي‌بايست ديدگاه‌هاي قرآني در مورد آنها استخراج و در اختيار مسئولان نظام قرار مي‌گرفت تا کارآمدي اسلام و نظام اسلامي در سطح ملي و بين‌المللي تثبيت شود و نظام اسلامي، همان‌گونه که در قانون اساسي جمهوري اسلامي آمده است، بر بنيان‌هاي اسلامي و قرآني و مطابق با موازين قرآني و اسلامي اداره شود. غفلت از اين امر زمينه را براي نفوذ تدريجي انديشه‌ها و ديدگاه‌هاي غيراسلامي در نظام و استحاله‌ی نظام از درون فراهم مي‌سازد. اين، خود دليل ديگري بر اهميت و ضرورت ويژه‌ی تفسير موضوعي در زمان ماست.

 

4. دشمنان اسلام در مقابله با اسلام ناب و نظام اسلامي، راهبرد خود را بر تهاجم و شبيخون فرهنگي متمركز ساخته و با صرف هزينه‌هاي هنگفت و با بهره‌گيري از همة امکانات نو، تحريف آموزه‌هاي قرآني و شبهه‌افکني و تشکيک در اعتبار و کارآمدي قرآن و آموزه‌هاي آن را مهم‌ترين محور مبارزه‌ی خويش با اسلام و نظام قرار داده‌اند و اين امر ضرورت تفسير موضوعي با هدف تبيين صحيح ديدگاه قرآن و دفاع از کيان قرآن و نظامي اسلامي و مبارزه با تهاجم فرهنگي را نمايان‌تر مي‌سازد

 

روش و مراحل تفسير موضوعي

 

1. انتخاب موضوع يا مسئله

 

نخستين مرحله در تفسير موضوعي، انتخاب موضوع يا مسئله است. درباره‌ی ويژگي‌هاي موضوع و منبع انتخاب آن، برخي قرآن‌پژوهان بر منبع خاص يا ويژگي‌هاي معيني تأکيد کرده‌اند. براي مثال مرحوم شهيد سيد محمد باقر صدر بر گزينش موضوع از متن زندگي انساني و داده‌هاي تجربي تأكيد دارند.

 

آيت‌الله مصباح نيز در طرح مباحث تفسير موضوعي (معارف قرآن) به مسائل روز و نيز مسائل مطرح در علوم اسلامي توجه داشته‌ و از قرآن کريم نيز فراوان بهره برده‌اند، ولي در انتخاب موضوع نه بر منبع خاصي تأکيد دارند و نه ويژگي‌هاي معيني را ذکر کرده‌اند؛ تنها به تنوع مصادر موضوعات در تفسير موضوعيِ جزءنگر اشاره كرده و فرموده‌اند: «تفسير موضوعي جزء‌نگر به سؤالاتي که در ذهن ما پديد مي‌آيند پاسخ قرآني مي‌دهد؛ اين سؤالات گاهي از فقه است گاهي از اخلاق، گاهي از فلسفه، گاهي از خداشناسي و…»

 

2. تحديد مفهوميِ موضوع يا مسئله

 

تحديد مفهوميِ موضوع يا مسئله نکته‌ی ديگري است که در استفاده درست از آيات در تفسير موضوعي نقش مهمي دارد. استاد مصباح هرچند در خصوص مراحل تفسير موضوعي به آن تصريح نکرده است، ولي يکي از موضوعات مورد تأکيد ايشان در مباحث علمي، مشخص كردن حدود مفهوميِ واژگان و ايضاح آنهاست. ايشان معتقدند منشأ بخشي از سوء‌فهم‌ها، مغالطات و اختلاف نظرها و خطاها در مباحث علمي، عدم تحديد مفهومي واژگان بحث است. براي آنكه هر مسئله حل روشني پيدا كند، بايد واژگاني كه در عنوان آن ذكر مي‌شود كاملاً تبيين شود و اگر اشتراك يا تشابهي دارد به‌كلي رفع گردد.

 

3. استخراج و گردآوري آيات

 

در گردآوري آيات، استاد بر سه نکته تأکيد دارند:

 

نخست مراجعه‌ی مستقيم به قرآن است. ايشان اکتفا به معاجم موضوعي و پيگيري موضوع از طريق کليد‌واژه‌ها را رهزن مي‌دانند و بر اين نکته تصريح مي‌کنند که در بسياري از موضوعات ديدگاه قرآن از محتواي کلي آيات به‌دست مي‌آيد، بدون آنکه واژه‌ی مورد نظر يا واژگان مترادف و متقارب آن در آيات به کار رفته باشد.

 

نکته‌ی دوم آنکه براي استخراج آيات مربوط به هر موضوعِ مستقل، ضرورت دارد يک نوبت کل قرآن مطالعه شود و از بررسي چند موضوع مستقل، با هم و با يك بار مطالعه پرهيز گردد؛ زيرا مطالعه‌ی، قرآن براي استخراج دو يا چند موضوع سبب مي‌شود که از بسياري آيات مربوط به موضوع غفلت شود.

 

نکته‌ی سوم آنکه در گزينش آيات نبايد تنها آياتي که ارتباط آنها با موضوع قطعي است ثبت شود، بلکه در اين مرحله همه‌ی آيات مرتبط با موضوع يا مسئله اعم از يقيني و احتمالي ثبت مي‌گردد.

 

حضرت استاد در اين زمينه مي‌فرمايد:

 

تفسير موضوعي چند مرحله دارد. يکي از مراحل، جمع‌آوري آيات مربوط به آن موضوع است. مثلاً براي مسئله‌ی «حجاب» يک راه ساده اين است که هرچه کلمه‌ی حجاب در قرآن هست جمع‌آوري کنيم؛ يعني به «معجم المفهرس» مراجعه کنيم، هرچه کلمه‌ی حجاب است پيدا نماييم. اين روش مطلوبي نيست؛ چراکه موضوعي که ما به دنبالش مي‌گرديم هميشه با لفظ «حجاب» نمي‌آيد؛ ممکن است لفظ «ستر» يا عناوين ديگري باشد. يک وقت ما مطمئن هستيم که هرچه آيه درباره‌ی اين موضوع هست، از چند کلمه خارج نيست. اگر چنين اطميناني داشته باشيم، مي‌توانيم به جاي يک کلمه به چند کلمه مراجعه کنيم. فرض کنيد در مورد حجاب، از کلمه‌ی «ستر» هم استفاده کنيم؛ ولي اين هم کافي نيست؛ زيرا گاهي اصلاً آن واژه در آيه به کار نرفته است و از سياق آيات اين مطلب استفاده مي‌شود. بنابراين، روش صحيح در تفسير موضوعي اين است که مفسر در هر موضوعي که مي‌خواهد بررسي کند، دست‌کم يک بار از اول سوره‌ی «حمد» تا آخر سوره‌ی «ناس» قرآن را با دقت ببيند که اين آيه آيا ارتباطي با آن موضوع دارد، آن را در فيش يادداشت کند. اگر موضوع مهمي باشد، يک بار هم کافي نيست، لازم است يک بار ديگر هم حتماً‌ با وسواس مراجعه کند تا ببيند چيزي از قلم نيفتاده باشد؛ زيرا ممکن است مفهوم يک آيه، توجه‌اش را جلب کند و از نکته‌ی خاصي غافل شود. اين اتفاق افتاده است.

 

4. تعيين حد دلالت آيات

 

در اين مرحله، آيات گردآوري‌شده مرور مي‌شود و حد دلالت هريک بر مطلب مورد نظر تعيين و به اين طريق آيات صريح، اظهر، ظاهر و احتمالي مشخص مي‌گردد.

 

در اين مرحله، مفسر بايد آيات جمع‌آوري‌شده را مرور کند تا دريابد اين احتمالات چقدر ارزش شناختي دارد: ده درصد، پنجاه ‌درصد، هفتاد درصد يا صد درصد. البته اين‌گونه درجه‌بندي کار مشکلي است، اما دست‌کم مي‌توانيم آنچه را اطمينان‌آور است و ظن قوي از آن پيدا مي‌شود، دسته‌بندي کنيم و از محتملات ديگر درگذريم. دست‌کم با دو مشخصه آنها را درجه‌بندي مي‌کنيم: يکي احتمال ظهور در معني، و ديگري از حيث اهميت که مي‌توان با علامتي نظير يک ستاره و دو ستاره آنها را مشخص سازيم.

 

5. تعيين نوع ارتباط آيه با موضوع

 

در اين مرحله از تفسير موضوعي، مفسر برداشت اجمالي و ابتدايي خود از هر آيه را در خصوص موضوع مورد بررسي ثبت و به تعبيري هر آيه را نشاند‌ار مي‌کند و اين نشانه‌گذاري بر آيات پيش از بررسي تفصيلي و تفسير کامل آنهاست. هدف از اين مرحله زمينه‌سازي براي دسته‌بندي آيات گردآوري‌شده و تهيه‌ی فهرست ريز موضوعات مربوط به مسئله مورد بررسي است. استاد در اين ‌باره مي‌گويد:

 

مرحله ديگر که در تفسير ترتيبي هم مي‌آيد، برداشت ابتدايي از آيه است؛ يعني اينکه ما خودمان، صرف‌نظر از احتمالات عقلي، علمي و تاريخي، از اين آيه چه مي‌فهميم؟ در اين مرحله، برداشت اجمالي از آيه به دستمان مي‌آيد. بعد ـ مثلاً ـ مي‌گوييم حجاب با توجه به سنين اشخاص فرق مي‌کند، حجاب مرد براي زن، حجاب زن براي مرد، و ساير چيزهايي که به نظرمان مي‌رسد. البته تشخيص اين موارد مشکل است.

 

6. دسته‌بندي منطقي ريز موضوعات

 

در تفسير موضوعي هر موضوع مورد بررسي ريز موضوعاتي دارد که تا اين مرحله شناسايي شده‌اند. دسته‌بندي اين ريز موضوعات، نقشه‌ی راه براي استفاده‌ی نهايي از آيات است و به نحوي به دسته‌بندي نهايي آيات مي‌انجامد. در اين مرحله چنانچه چند دسته ريز موضوعات وجود داشته باشد يا مفسر تفسير کل آيات قرآن را در مد نظر داشته باشد، علاوه بر دسته‌بندي ريز موضوعات، بايد ترتيب منطقي ميان دسته‌هاي مختلف ريز موضوعات (عناوين کلي تفسير موضوعي جامع قرآن) را نيز مشخص و فهرست محتوايي کلان مباحث را تهيه نمايد. استاد در اين زمينه مي‌فرمايد:

 

مرحله‌ی چهارم؛ پس از فهم اجمالي آيات، نوبت دسته‌بندي موضوعات مختلف و ريزي است که ممکن است تحت يك عنوان كلي مانند «حجاب» مطرح شود. مرحلة بعد از دسته‌بندي ـ که البته اين کار را ضمن دسته‌بندي ولي به عنوان کار خاص هم مي‌شود انجام داد ـ ترتيب بين اين دسته‌بندي‌هاست؛ يعني پس از مشخص کردن تعداد دسته‌ها، بين آنها ترتيب برقرار کنيم.

 

7. تفسير هريک از آيات گردآوري‌شده

 

در اين مرحله مفسر به تفسير ترتيبي آيات مي‌پردازد تا به مفاد آنها به صورت دقيق دست يابد و با آن، برداشت اجمالي و ابتدايي خود را محک زند. مفسر بايد مراحل روش تفسير ترتيبي را در چارچوب قواعد تفسير ترتيبي بپيمايد. شناخت دقيق مفاد هر واژه در زمان نزول، کاربرد قرآني آن در آيه‌ی مورد بحث، فهم ساختارهاي آيه طبق قواعد ادبي و توجه به قراين داخلي و خارجي مانند سياق و قراين عقلي، تاريخي و روايي، از جملة مواردي است که بايد در اين مرحله بدان توجه كرد.

 

نکته‌ی شايان اهميت آن است که قراين و منابع بايد از اعتبار لازم برخوردار باشد و در اين مرحله و کلاً در تفسير قرآن نمي‌توان امور حدسي، احتمالي و غيرمعتبر را مبناي تحقيق و تکيه‌گاه تفسير قرار داد.

 

استاد در اين زمينه مي‌فرمايد:

 

بايد مطمئن شويم معناي دقيق هر آيه، همان است که ما برداشت کرده‌ايم… مفسر بايد بگردد تا معناي لغوي و عرفي آن کلام را بفهمد؛ به‌خصوص اگر مي‌تواند با توجه به دلايل و شواهد، معنايي را که در زمان نزول مقصود بوده ملاک عمل قرار دهد، بايد با قراين به‌دست آوريم که دقيقاً مفهوم عرفي فلان آيه در زمان نزول چه بوده است… پس از کندوکاو در خود آيه و تأمل و تعمق در الفاظ آن و استفاده از ادبيات و قراين کلامي، نوبت به بررسي قراين خارجي مي‌رسد که گاهي در مفاهيم آيات تعيين‌کننده است… ولي گاهي اين‌گونه نيست که قراين خود آيه دقيقاً براي ما زمان و مکان، مشخصات، جزئيات و ابهامات را مشخص کند؛ از اين‌رو، سعي مي‌کنيم از آيات ديگر کمک بگيريم تا مسئله را تعين ببخشيم و ابهام آن را رفع کنيم. اما اگر حل نشد نوبت به روايات يا احياناً مباحث عقلي مي‌رسد، البته به ‌شرطي که آنها هم معتبر باشد.

 

نکته‌ی پاياني در اين خصوص آن است که تفسير موضوعي ذو مراتب است. گاه در تفسير موضوعي مي‌خواهيم با توجه به آيات مربوط ديدگاه قرآن را به‌دست آوريم و گاه فراتر از آن، در مقام سنجش اين ديدگاه با ديدگاه‌هاي قرآن در ديگر موضوعات مرتبط با اين موضوع در درون يک نظام نيز هستيم. براي مثال گاه حکم حجاب را با توجه به آيات مربوط به حجاب به‌دست مي‌آوريم، ولي گاه از اين فراتر رفته، به سنجش بنيان‌ها و نظام‌هاي مختلف قرآني با نظريه‌ی حجاب مي‌پردازيم و نظريه‌ی حجاب را با نظام اخلاقي، نظام عقيدتي، نظام خانواده و انسان‌شناسي قرآني هم مي‌سنجيم. اينها مراتب مختلف تفسير موضوعي است و تفسير موضوعي را نبايد به تفسير موضوعيِ جزء‌نگر منحصر دانست.

 

استاد در اين زمينه مي‌فرمايد:

 

تفسير موضوعي ذومراتب است: يک وقت تفسير موضوعي را به اين معنا مي‌گوييم که درباره‌ی يک موضوع خاص است، صرف‌نظر از ارتباطي که باساير موضوعات دارد. يک وقت تفسير يک موضوع را در نظر قرآن با لحاظ ساير موضوعات مربوط به خودش که ارتباط روشني با آنها دارد، مثل پوشش و تبرّج بررسي مي‌کنيم و يک وقت هم مي‌خواهيم نظر قرآن را درباره‌ی کل موضوعات به صورت يک نظام کامل مد نظر گيريم که آن طبعاً يک احاطه‌ی ديگري [لازم] دارد.

 

اقسام تفسير موضوعي

 

تفسير موضوعي به لحاظ قالب و محتوا ـ با صرف نظر از تفسير لفظي يا تفسير الکلمة ـ انواعي دارد، از جمله:

 

1. به لحاظ دامنه و حجم آيات و سوره‌ها به تفسير موضوعيِ يک سوره يا مجموعه‌ی آيات و تفسير موضوعيِ کل قرآن؛

 

2. به لحاظ اجمال و تفصيل تفسير، به تفسير موضوعيِ مختصر، متوسط و مفصل؛

 

3. به لحاظ فراگيري همه‌ی موضوعات و آموزه‌هاي قرآن به تفسير موضوعيِ جزءنگر و تفسير موضوعيِ کل‌نگر و جامع؛

 

4. به لحاظ ماهيت و سنخ‌شناسي به تفسير موضوعيِ «لفظي»، «توصيفي و تصنيفي» و «تحليلي و تبييني»؛

 

5. به لحاظ برد نظريه‌اي که از آيات به‌دست مي‌آيد، به تفسير موضوعيِ کوتاه‌برد، ميان‌برد و کلان‌برد؛

 

6. به لحاظ الگو تحليل و تبيين به تفسير موضوعيِ کارکردي، عِلّي و غايي؛

 

7. به لحاظ ارزشي يا غير ارزشي بودن، به تفسير موضوعيِ هستي‌شناختي، ارزش‌شناختي و هنجار‌شناختي.

 

8.به لحاظ آميخته بودن يا نبودن تفسير موضوعي با تفسير ترتيبي به تفسير موضوعي محض و تفسير موضوعيِ تلفيقي.

 

ديدگاه قرآن در موضوعات مختلف مي‌تواند بيانگر رابطه‌ی پديده‌ها در سطحي بسيار گسترده و وسيع باشد؛ مانند مواردي که از قوانين جهان‌شمول يا فراگيرِ کل پديده‌هاي انساني است. چنين مواردي از مصاديق تفسير موضوعي کلان‌برد است.مباحث خداشناسي و بخشي از مباحث انسان‌شناسي معارف قرآن نمونه‌هاي تفسير کلان برد به‌شمار مي‌آيند.

 

تفسير موضوعيِ کوتاه‌برد ناظر به آن بخش از تفاسير موضوعي است که نظريه‌ی قرآن در باره‌ی موضوعات و مسائل خرد را بيان مي‌کند؛ مانند برخي مباحث مربوط به ساختار معنا‌شناختي واژگان قرآني در مباحث اخلاق در قرآن و جلد اول قرآن‌شناسي و نيز بخش‌هايي از جهان‌شناسي و راه و راهنما‌شناسي که مصاديق متعددي از تفسير موضوعي کوتاه‌برد را مي‌توان در آنها يافت.

 

تفسير موضوعي ميان‌برد بيانگر آن دسته از ديدگاه‌هاي قرآني است که نه به گستردگي تفسير موضوعيِ کلان‌برد و نه به محدوديت تفسير موضوعي کوتاه برد است. قسمت درخور توجهي از مباحث مربوط به نهادهاي اجتماعي و دگرگوني اجتماعي که استاد در کتاب جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن بحث کرده‌اند، از مصاديق تفسير موضوعي ميان‌برد است.

 

تفسير موضوعي کارکردي به بخشي تفاسير نظر دارد که بيانگر پيامد‌ها و نتايج است و در معارف ديني با عنوان حکمت احکام و آموزه‌هاي قرآني از آن ياد مي‌شود و در برخي از آيات باتعبير تأويل از آن ياد شده است؛ مانند وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً (اسراء: 35).

 

تفسير موضوعيِ عِلّي در صدد يافتن رابطه‌هاي علّي و معلولي در موضوعي خاص از منظر قرآن است و تفسير موضوعيِ غايي به غايت‌شناسي و علل غايي در ـ اصطلاح فلسفي ـ درموضوعي از موضوعات قرآني از منظر قرآن مي‌پردازد.

 

مفسر در تفسير موضوعي گاه در صدد کشف ديدگاه‌هاي هستي‌شناختي به مفهوم عام آن است که هر گونه اظهار نظر در روابط تکويني را دربرمي‌گيرد، و گاه در صدد دستيابي به بخشي از نظام ارزشي اسلام به معناي عام آن است که آرمان‌هاو هنجارها را در بر مي‌گيرد. نوع نخست از تفسير موضوعي را مي‌توان تفسير موضوعيِ هستي‌شناختي ناميد و در نوع دوم چنانچه کشف آرمان‌ها و ارزش‌ها به معناي خاص آن مد نظر مفسر باشد، تفسير موضوعي ارزش‌شناختي و چنانچه احکام اخلاقي و فقهي مد نظر باشد تفسيرموضوعي هنجارشناختي به شمار‌ مي‌آيد.

 

با اين بيان بخشي زيادي از مباحث اخلاق در قرآن و حقوق و سياست در قرآن تفسير موضوعي ارزش شناختي و هنجارشناختي است و بخش‌هاي ديگر معارف قرآن حتي در بخش اخلاق نيز تفسير هستي‌شناختيِ موضوعي به معناي عام کلمه است.

 

استاد مصباح از ميان اين مجموعه‌ی اقسامِ تفسيرِ موضوعي، تنها از تفسير موضوعيِ کل‌نگر، تفسير موضوعيِ جزء‌نگر، تفسير موضوعيِ محض و تفسيرِ تلفيقيِ ترتيبي ـ موضوعي ياد کرده‌اند.

 

آسيب‌شناسي تفسير موضوعي

 

تفسير موضوعي با همه‌ی مزايايي که دارد، از برخي آسيب‌ها ـ ي البته اجتناب‌پذير ـ رنج مي‌برد. اهم اين آسيب‌ها به شرح زير است:

 

1. غفلت از سياق

 

در تفسير موضوعي گاه يک بخش از يک آيه و گاه يک آيه از مجموعه‌ی چند آيه تقطيع مي‌شود و مورد استناد قرار مي‌گيرد. در صورتي که هم بخش‌هاي مختلف يک آيه و هم نوعاً هريک از آيات با تعدادي از آيات قبل يا بعد از خود پيوند دارد و سياق واحدي را تشکيل مي‌دهد؛ در اين‌گونه موارد تقطيع بخش‌ها و جملات مختلف، زمينه‌ساز غفلت از سياق مي‌گردد و مفسر موضوعي همواره در معرض اين مخاطره است که بر اثر غفلت از سياق آيات و جملات، در فهم مراد خداوند از آيات و کشف نظريه‌ی قرآني دچار خطا شود. استاد در اين زمينه مي‌فرمايد:

 

اگر ما به موضوعات توجه کنيم و از ترتيب آيات غافل شويم، ممکن است سياق آيه و مقدمات و مؤخرات آيات در فهم معناي جمله‌اي که مي‌خواهيم استفاده کنيم، دخالت داشته باشد و در تفسير موضوعي اين امر ممکن است آسيب وارد کند. اين دو آسيب واقعاً جاي توجه دارد.

 

2. نگرش تک‌بعدي

 

در تفسير موضوعي، مفسر بر موضوعي خاص متمركز مي‌شود و آنچه را ارائه مي‌كند ـ ‌جز در تفاسير موضوعي جامع ـ ديدگاه قرآن در يك مسئله‌ی خاص است؛ تمرکز تفسير موضوعي بر مسئله‌ی خاص مخاطب را در همان بعد اشباع مي‌کند و در نتيجه به ساير ابعاد وجودي انسان نمي‌پردازد و رشد و تکامل متوازن ابعاد مختلف وجودي انسان در پرتو آن حاصل نمي‌شود.

 

3. تحميل رأي و تطبيق ناروا

 

آسيب ديگري که ميان تفسير موضوعي و ترتيبي مشترك است ولي زمينه‌هاي آن در تفسير موضوعي بيشتر وجود دارد تحميل و تطبيق نارواي آرا و نظريات بر آيات

 

است. از آنجا که مفسر موضوعي در صدد نظريه‌پردازي با استناد به آيات در موضوعي خاص است، نهايت کوشش خود را به کار مي‌بندد تا نظريه‌اي را ارائه کند و به همين دليل اشتياق به نظريه‌پردازي مي‌تواند او را به ورطه‌ی تحميل رأي و تطبيق نارواي آيات سوق دهد.

 

آسيب‌هاي يادشده همگي مورد توجه استاد مصباح بوده و ايشان در عمل نيز در زدودن آن فراوان كوشيده‌اند. استاد بزرگوار در مجموعه‌ی معارف قرآن درباره‌ی غفلت از سياق در مقدمه و همان آغاز كتاب هشدار داده و راهکار مصونيت از آن را ارائه كرده است:

 

بايد توجه داشت که وقتي ما آيه‌اي را از سياق ويژه‌ی آن خارج کرديم و آن را

 

تنها و بدون رعايت قبل و بعد در نظر گرفتيم، ممکن است مفاد واقعي‌اش به‌دست نيايد.

 

براي آنکه به اين محذور دچار نشويم و آيات مثله و تکه‌تکه نشود و از مفاد واقعي‌اش خارج نگردد، بايد خيلي دقت کنيم؛ يعني وقتي مي‌خواهيم آيه‌اي را زير موضوعي و عنواني قرار دهيم بايد آيات قبل و بعد را هم در نظر بگيريم و اگر احتمال مي‌دهيم که در آيات قبل و بعد قرينه‌اي وجود دارد، آنها را هم ذکر کنيم. هيچ مانعي ندارد آيه‌اي را که مي‌خواهيم مورد استفاده قرار دهيم با آية قبل و بعد ذکر کنيم و آن دو آيه را بين پرانتز قرار دهيم تا موقع مراجعه به آيه، آن «قراين کلامي» مورد غفلت واقع نشود. اين نکته را باز تکرار مي‌کنم که هميشه بايد به قراين قبل و بعد توجه داشته باشيم.

 

آسيب دوم را حضرت استاد با طرح جامع معارف قرآن که دربردارنده‌ی مسائل و ابعاد مختلف معرفتي، انگيزشي و رفتاري انسان در حوزه‌ی فردي و اجتماعي است و با بياني اثرگذار و تحول‌آفرين زدوده‌اند.

 

آسيب سوم نيز موضوعي است که همواره استاد بر آن تأکيد ورزيده و درباره‌ی آن هشدار داده‌اند و با ذکر نمونه‌هايي از تفسيرهاي نادرست افراد و گروه‌هاي منحرف يا ناآگاه، بر تفسير به رأي و انحرافي بودن آن ديدگاه‌ها تأكيد و در مورد آن هشدار داده‌اند:

 

رعايت اين نکته بسيار مهم است که واقعاً‌ در صدد فهم آيه باشيم نه آنکه پيشاپيش چيزي را پذيرفته باشيم و بعد بخواهيم همان را بر آيات تطبيق کنيم، خواه آن پيش‌داوري‌ها ناشي از مفاهيم فلسفي باشد يا عرفاني يا علوم تجربي يا جامعه‌شناسي يا غير آن. اين کار، بسيار خطرناک است… لازم نيست قرآن در يک مسئله علمي حتماً نظريه داده باشد؛ زيرا قرآن در صدد و در جايگاه حل مسائل علمي نيست.

 

ويژگي‌هاي تفسير موضوعي استاد

 

مجموعه‌ی معارف قرآنِ استاد مصباح ـ‌ دام ظله ـ داراي ويژگي‌هاي شايان توجهي است که برخي از آنها با مقداري تفاوت در بعضي ديگر از تفاسير موضوعي يافت مي‌شود؛ ولي برخي، از مختصات اين تفسير موضوعي است؛ چنان‌که برخي از اين ويژگي‌ها فراگير و در همه‌ی بخش‌ها و بحث‌هاي اين تفسير وجود دارد و تعدادي ديگر از چنين شمولي برخوردار نيست. مهم‌ترين ويژگي‌هاي تفسير موضوعي استاد را مي‌توان در امور زير خلاصه کرد:

 

1. فراگيريِ همه‌ی آموزه‌هاي قرآني

 

استاد فرزانه بر اساس نگرش نظام‌مندخويش كوشيده است مجموعه‌ی آموزه‌هاي قرآن را در چارچوب يک نظام جامع گرد آورد، به‌گونه‌اي که حتي‌الامكان از هيچ موضوع و آموزه‌ی قرآني غفلت نشود. استاد به اين جامعيت در آغاز تفسير موضوعي تصريح کرده است؛ هرچند به عللي از جمله محدوديت‌هاي برخاسته از نيازها و اوضاع اجتماعيِ پس از انقلاب و مسئوليت‌هاي علمي و مديريتي ايشان، بخش‌هايي مانند امامت خاصه، برنامه‌هاي عبادي، احکام فردي و مباحث اقتصادي در مجموعه‌ی معارف قرآن بررسي نشده است. البته حضرت استاد به اين مباحث در طرح کلان معارف قرآن توجه داشته و جايگاه آنها را در اين نظام کلي تعيين و به آنها تصريح کرده است. ايشان مجموعه‌ی آموزه‌هاي قرآني را در ده محور به شرح زير جاي داده‌اند:

 

1. خداشناسي که مباحث شناخت خدا و توحيد و صفات و کليات افعالي الهي را در بر‌ مي‌گيرد.

 

2. کيهان‌شناسي که شامل مباحث آفرينش جهان (زمين و آسمان‌ها و ستارگان)، پديده‌هاي جوي (رعد، برق، باد، باران و…) پديده‌هاي زميني (کوه‌ها، درياها و…) مي‌شود و ضمناً عرش و کرسي و فرشتگان و جن و شيطان نيز كانون بحث قرار مي‌گيرند.

 

روشن است که بعد از بحث از کليات افعال الهي ـ که در بخش اول انجام مي‌گيرد ـ نوبت به تفاصيل افعال (خلق و تدبير) مي‌رسد و طبيعي است که بحث از آفرينش جهان، بر آفرينش انسان مقدم است.

 

3. انسان‌شناسي‌ که مباحث آفرينش انسان، ويژگي‌هاي روح، کرامت و شرافت انساني، مسئوليت و شرايط آن (آگاهي، قدرت عمل،‌ اختيار)، ابعاد مختلف وجود انسان، سنت‌هاي الهي در تدبيرات فردي و اجتماعي، معاد و سرنوشت‌ نهايي بشر را در بر مي‌گيرد. در اين مرحله روشن مي‌گردد كه زندگي دنيا مقدمه‌اي براي آخرت است و انسان بايد در دنيا خود را براي بهره‌مندي در چنين جهاني از طريق موفقيت در آزمونهاي الهي آماده سازد .

 

4. راه‌شناسي که شامل مباحث شناخت‌هاي عادي (انواع علم حضوري و حصولي متعارف) و غيرعادي (الهام و وحي) مي‌شود و در آن، مسئله‌ی «نبوت» و ضرورت بعثت انبيا، و هدف آن، و نيز مقامات ايشان (نبوت، رسالت، امامت) و همچنين مسائل اعجاز و عصمت مطرح مي‌گردد و سرانجام، مسئله‌ی جانشيني انبيا (امامت به معناي خاص) كانون بحث قرار مي‌گيرد.

 

ارتباط اين بخش با بخش قبلي روشن است؛ زيرا بعد از آنکه معلوم شد انسان موجودي‌ است انتخاب‌گر که بايد راه خود را آزادانه برگزيند؛ نياز به شناختن «راه» مطرح مي‌شود که موضوع اين بخش است.

 

5. راهنما‌شناسي که شامل مباحث تاريخ انبيا و ويژگي‌هاي هريک و کتاب‌هايي که بر ايشان نازل شده و محتويات آنهاست و به تاريخ پيغمبر اکرم‌صلي‌الله‌عليه‌وآله و حوادثي که در زمان حيات آن حضرت اتفاق افتاده مي‌انجامد و ضمناً تاريخ اقوام و ملل و ساير داستان‌هاي قرآن، مطرح مي‌گردد.

 

ترتّب اين بخش بر بخش پيشين نيز روشن است؛ زيرا پس از آنکه دانستيم که وحي و نبوتي در کار است، نوبت مي‌رسد به شناختن کساني که گيرنده‌ی وحي و رساننده‌ی آن به مردم بوده‌اند.

 

6. قرآن‌شناسي که مباحث کلي درباره‌ی قرآن و ويژگي‌هاي آن، هدف نزول، کيفيت نزول، اعجاز، جهاني بودن، ابدي بودن، اسلوب بيان (استدلال عقلي‌، موعظه، جدل، تمثيل، قصص و…) و مباحث محکم و متشابه و تأويل را شامل مي‌شود.

 

ترتّب اين بخش بر بخش سابق نيز روشن است؛ زيرا پس از آنکه از کتاب‌هاي آسماني پيشين بحث شد نوبت به شناختن آخرين کتابي مي‌رسد که نازل شده است و جاودانه باقي خواهد ماند.

 

7. اخلاق يا انسان‌سازي قرآن که شامل مباحث خودشناسي و خودسازي است و نيز خير و شر در افعال اختياري و رابطه‌ی آنها با کمال و سعادت نهايي، روش تربيت و تزکية قرآن (بيدار کردن انگيزه‌هاي خيرجويي به وسيله‌ی انذار و تبشير) نقش ايمان و عمل و بيان رابطه‌ی آنها با يکديگر و رابطه‌ی هر دو با علم و سرانجام تفاصيل اخلاق فاضله و رذيله در اين بخش مطرح مي‌شود.

 

اين بخش به اين مناسبت بعد از «قرآن‌شناسي» مي‌آيد که در آن به اين نتيجه مي‌رسيم که هدف قرآن، تزکيه و تعليم است. تزکيه بحث اخلاق و خودسازي را ايجاب مي‌کند و تعليم بحث‌‌هاي آينده را.

 

8‌. برنامه‌هاي عبادي قرآن که شامل مباحث نماز، روزه، حج، قرباني، دعا و ذکر مي‌شود؛ يعني اعمالي که رکن اساسي آن را تقويت رابطه‌ی انسان با خدا شکل مي‌دهد، هرچند مصالح اجتماعيِ بسياري نيز در آنها منظور شده است.

 

9. احکام فردي قرآن که شامل مباحثي است نظير حلال و حرام در خوردني‌ها و نوشيدني‌ها (اطعمه و اشربه و صيد و ذباحه) و تجمل و زينت.

 

10. احکام اجتماعي قرآن که شامل مباحث اجتماعي و حقوقي و سياسي و اقتصادي است و به بخش‌هاي فرعي زير منقسم مي‌گردد:

 

الف) احکام مدني؛ ب) احکام اقتصادي؛ ج) احکام قضايي؛ د) احکام جزايي؛ ه‍‌) احکام سياسي؛ و) احکام بين‌المللي.

 

در مقدمه‌ی اين بخش، جامعه از نظر قرآن بررسي مي‌شود.

 

در اين سه بخش اخير، برنامه‌هاي عملي قرآن براي انسان در رابطه با خدا، و با خود، و با ديگر انسان‌ها مطرح مي‌شود و تعاليم اين کتاب آسماني دربارة هر بخش جداگانه بررسي مي‌شود.

 

2. نظام‌واره‌سازي معارف قرآن

 

در اکثر قريب به اتفاق نگاشته‌هاي تفسير موضوعي، براي مجموعه‌ی معارف قرآن نظم خاصي در نظر گرفته نشده و فقط به يک يا چند بخش از معارف قرآن پرداخته‌اند؛ آن بخش از نگاشته‌هاي تفسير موضوعي که از جامعيت نسبي برخوردارند نيز در تنظيم بخش‌هاي مختلف معارف قرآن از نوعي دسته‌بندي صوري و عام فراتر نرفته و فاقد يک نظام و طرح کلان براي مجموعه‌ی معارف قرآن است. اما استاد مصباح ـ دامت برکاته ـ براي بخش‌هاي مختلف آموزه‌هاي قرآني نظام کلاني را در مد نظر قرار داده‌اند که علاوه بر نظم هر بخش از آموزه‌هاي قرآني ذيل يک عنوان کلي، عناوين کلي نيز داراي پيوند معقولي هستند و نظام جامعي را شکل مي‌دهند که ارتباط منطقي يا طبيعي هريک با ديگر بخش‌ها تعيين شده است و در واقع هر بخش از معارف قرآن خرده‌نظامي را مي‌سازد که در درون آن نظام جامع داراي ارتباطات دقيق و منطقي و يا طبيعي با ديگر بخش‌هاست. استاد در اين زمينه مي‌فرمايد:

 

پيدا کردن عنواني کلي براي مفهوم يک يا چند آيه مثلاً آياتي که درباره‌ی نماز يا جهاد يا امر به معروف و نهي از منکر است، کار مشکلي نيست، ولي شکل دادن و گنجانيدن عناوين در يک نظام مشکل است. يعني فرض کنيم ما همة قرآن را بررسي کرديم و مفاهيمي را که به‌دست مي‌آيد مثلاً زير صد عنوان دسته‌بندي کرديم؛ حال خود اين عناوين را چگونه تنظيم نماييم تا يک نظام منسجمي به وجود بيايد. مثلاً آيه‌ی اول قرآن حمد خداست، پس اولين عنوان حمد خداست و آيات اول سوره‌ی بقره راجع به کساني که هدايت شامل حال آنان مي‌گردد، پس عنوان ديگر هدايت خواهد بود و همين‌طور ساير عناوين. آيا به همين ترتيب عناوين را دسته‌بندي کنيم يا مي‌توان در بين اينها نيز نظامي برقرار کرد؟

 

اين عناوين را مي‌توان تحت عناوين کلي‌تري مندرج کرد. مثلاً نماز، روزه، خمس و زکات را تحت عنوان عبادات و بيع، اجاره، قرض را تحت عنوان معاملات قرار داد. حالا خود اين عناوين کلي را چگونه تنظيم کنيم و چه رابطه‌اي بين آنها تنظيم كنيم و چه رابطه‌اي بين آنها در نظر گيريم.

 

3. نگرش سيستمي (نظام‌مند) طولي

 

استاد با نقد ديگر طرح‌‌هاي دسته‌بندي معارف قرآن، نظامي طولي را براي مجموعه‌ی معارف قرآن در نظر گرفته‌اند. اين نظام طولي هم منطبق بر بينش و زبان قرآن در بيان آموزه‌هاي وحياني و نيز نظام عيني جهان از منظر اسلامي است و هم برخوردار از يک انسجام ساختاري است، به‌گونه‌اي که مرحله‌ی قبلي زمينه‌ساز مرحله‌ی بعدي و مرحله‌ی بعدي فرعي از مرحله‌ی پيشين است. در اين طرح جامع، معارف قرآن همانند آبشاري است که از منبع فيض الهي جريان يافته و در طي مسير طبيعي خود به هر بخش و سرزميني که مي‌رسد، آنجا را سيراب مي‌سازد. استاد در اين زمينه مي‌فرمايد:

 

طرح ديگر آنکه محور را «الله» بدانيم و تقسيمات را نه در عرض هم بلکه در طول يکديگر انجام دهيم. يعني معارف قرآن را مثل يک رودخانهی جاري و آبشاري که از منبع فيض الهي سرازير است و به هر بخشي و مرحله‌اي که مي‌رسد، آنجا را سيراب مي‌کند، در نظر بگيريم: أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا (رعد: 17). (هر وادي به اندازه‌ی ظرفيتش از آبي که خدا از آسمان نازل مي‌فرمايد استفاده مي‌کند و سيراب مي‌شود).

 

بايد معارف قرآن را مثل يک چشمهی جاري ببينيم که از مرحله‌اي مي‌گذرد و وارد مرحله‌اي ديگر مي‌شود که اين مراحل، تقسيماتشان طولي است. اول نقطه‌ی معيني دارد که از آنجا شروع مي‌شود و از آنجا که لبريز شد به مرحله‌ی دوم فيضان مي‌کند. و مرحله‌ی دوم فرعي از مرحله‌ی اول است؛ نه اينکه در کنار آن و قسيم آن باشد. گرچه تقسيمات طولي کم‌کم به جايي مي‌رسد که پخش مي‌شود و شاخه‌هايي هم پيدا مي‌کند؛ اما اساس بر اين است که معارف قرآني را بر حسب مراتب طولي در نظر بگيريم.

 

4. روزآمدي و آينده‌نگري

 

مجموعه‌ی معارف قرآنِ استاد توجه ويژه‌اي به مسائل و موضوعات و شبهات و نيازهاي روز و آينده دارد. اشراف و دل‌مشغولي استاد فرزانه نسبت به مسائل جامعة اسلامي و نيازهاي فکري آن و احساس مسئوليت و حساسيت نسبت به آنها و ارزش‌هاي اسلامي، در کنار آينده‌نگري همراه با ژرف‌انديشي ايشان زمینه‌ی لازم و کافي را براي روزآمدي و آينده‌نگري مجموعه‌ی معارف قرآن فراهم ساخته است.

 

با نگاهي گذرا به مباحث مطرح‌شده در معارف قرآن و حتي ملاحظه‌ی عناوين کلي ذکرشده در مقدمه‌ی معارف قرآن مي‌توان به ژرفا و گستره‌ی روزآمدي و آينده‌نگري مجموعه‌ی معارف قرآن پي برد.

 

اشراف علمي بي‌نظير استاد بر مباحث مطرح‌شده در علوم انساني به‌ويژه مباحث و نظريه‌هاي جديد سبب گرديده است که آخرين نظريات مطرح در اين علوم نيز مورد توجه قرار گيرد و بر روزآمدي مباحث بيفزايد.

 

پرداختن به مباحث اجتماعي مانند تأثير متقابل فرد و جامعه، نهادهاي اجتماعي، هم‌بستگي اجتماعي، نابرابري‌هاي اجتماعي، دگرگوني‌هاي اجتماعي، بحران و انقلاب اجتماعي، اصالت فرد و جامعه و مباحث مربوط به زنان، عوامل مؤثر در شكل‌گيري شخصيت و ارائه‌ی نظريه‌ی اسلام در نيازهاي انساني، به‌ويژه نهاد خانواده، عواطف، احساسات و انگيزش، گرايش‌هاي متعالي انسان و نظريه‌ی سياسي قرآن، عدالت، اصلاح و افساد، جنگ و جهاد، حقوق بين‌الملل، حقوق بشر، نظام مردم‌سالاري ديني، مباحث معرفت‌شناختي قرآن مانند نسبيت يا اطلاق معرفت، رابطه‌ی ارزش و واقعيت، نسبيت يا اطلاق ارزش‌ها و موضوعات جديد فراوانِ ديگري كه حضرت استاد پيش از انقلاب در مجموعه‌ی مباحث معارف قرآن ارائه كرده‌اند، گواه روز‌آمدي و آينده‌نگري در «معارف قرآن» است.

 

پاسخ‌گويي به شبهات نو، چهره‌ی ديگري از روزآمدي و آينده‌نگري است که در مجموعه‌ی معارف قرآن، با سه ويژگي مورد توجه قرار گرفته است: نخست آنکه از پرداختن به شبهات منسوخ مانند حدوث و قدم کلام خداوند و شبهات کم‌اهميت و بي‌ثمر که صرفاً نوعي مناقشات فني يا وسواس فکري است، پرهيز شده است؛ دوم آنکه در هر بحث ابتدا ديدگاه درست تبيين و به صورت مستدل و با بيان روشن ارائه شده است و از اين طريق علاوه بر آنکه مخاطب ابتدا ديدگاه درست را به صورت مستدل فرا مي‌گيرد، پاسخ بسياري از شبهات خود را مي‌يابد؛ سوم آنکه شبهات مهم يا جديد علمي و فکري مورد توجه ويژه قرار گرفته است.

5. انسجام و اتقان روش‌شناختي

استاد فرزانه در تفسير موضوعي خويش نکات روش‌شناختي متعددي را مد نظر قرار داده‌‌اند که سبب انسجام و اتقان ويژه‌ی اين مجموعه گرديده است:

نخست آنکه در مباحث، تبيين‌ها و دليل‌هاي قرآني را از ساير مباحث متمايز و مدعيات قرآني را دقيقاً به آيات مستند کرده است.

دوم آنکه در هر رويکرد از روش‌ها و دليل‌ها و مستندات متناسب و معتبرِ همان رويکرد بهره گرفته شده است. براي مثال در رويکرد فلسفي به برخي مباحث، ادله و روش عقلي و در رويکرد علمي، روش و داده‌هاي علمي و در رويکرد تفسيري، مستندات قرآني مورد توجه قرار گرفته است.

 

سوم آنکه در هر موضوعي مباحث را بر دليل‌ها و تبيين‌هاي متقن و روشن و نوعاً مورد اتفاق و مسلّم متمرکز ساخته است و در مواردي که آيات و ادله درجه‌ی دلالت يا اعتبار کمتري دارد، بر درجه‌ی دلالت و اعتبار آن تصريح شده است. استاد در موارد فراوان بر اينکه دلالت آيه يا آياتي بر مطلبي در حد ظهور يا احتمال است، تصريح و تأکيد کرده‌اند.

 

چهارم آنکه از روشي که قرآن کريم در فهم آياتش ارائه مي‌دهد (ارجاع متشابهات به محکمات) بهره گرفته، داده‌هاي قطعي و مسلّم را تکيه‌گاه قرار داده و موارد غيرقطعي را بر اساس آن تبيين کرده است.

 

پنجم آنکه رويکرد انتقادي به‌معناي صحيح آن مورد عنايت ويژ، ايشان قرار گرفته است. استاد فرزانه با ديدگاه‌ها، دليل‌ها و مستندات، رويکردي انتقادي به‌معناي صحيح کلمه دارند و در عين احترام نهادن به آراي صاحب‌نظران، بيان نقاط قوت و ضعف دلايل و ديدگاه‌ها را با روش متين علمي پي مي‌گيرند.

 

6. نوآوري در ساختار و محتوا

 

مجموعه‌ی معارف قرآن، هم به لحاظ ساختاري و هم به لحاظ محتوايي از نوآوري برخوردار است. نوآوري ساختاري اين مجموعه، ارائه‌ی طرحي نو براي تنظيم ساختار کلان آموزه‌هاي قرآني است که پيش‌تر به آن اشاره شد. الله‌محوري، تسلسل طبيعي و منطقي، نگرش نظام‌مند به آموزه‌هاي قرآن، فقدان ابهام در جايگاه مباحث، سازگاري و انطباق کامل با رويکرد قرآن کريم به موضوعات، شفافيت و مرزبندي دقيق محورها، عناصر و مؤلفه‌هايي است که اين مجموعه را از جهت ساختاري، ممتاز ساخته است.

 

نوآوري محتوايي معارف قرآن در پرداختن به موضوعات جديدي است که در ديگر تفاسير موضوعي نمي‌توان يافت. توجه به مباحث و ديدگاه‌هاي علمي جديد در تبيين آيات، ارائه‌ی ديدگاه‌هايِ قرآني نوو تبيين‌ها و تحليل‌هاي ابداعيِ نشئت‌گرفته از انديشة خلاق استاد فرزانه، نمونه‌هايي از نوآوري‌هاست كه در جاي‌جاي معارف قرآن، مي‌توان يافت.

 

نکته‌ی شايان توجه آنکه نوانديشي و نوآوري استاد با کمال تحفظ بر ظواهر آيات و رعايت دقيق روش علمي و ضابطه‌مندِ فهم و تفسير قرآن صورت مي‌گيرد و يادآور بيانات و موضع‌گيري دقيق، حكيمانه و گران‌سنگ بنيان‌گذار جمهوري اسلامي حضرت امام خميني‌قدس‌سره‌ است که درعين تأکيد بر پويايي فقه و لحاظ نقش زمان و مکان در فهم ادله‌ی فقهي، بر رعايت دقيق روش فقه جواهري تأکيد کردند.

 

7. بهره‌گيريِ حداکثري از قرآن

 

مجموعه‌ی معارف قرآن مبتني بر بهره‌گيريِ حداکثري از قرآن کريم، در اشکال و سطوح مختلف است. از يک سو حضرت استاد در انتخاب موضوعات، اولويت‌بندي آنها و تدوين ساختار کلان، از قرآن کريم بهره گرفته است و با محور قرار ‌دادن الله مجموعه‌ی عناوين و موضوعات معارف قرآن را تعيين و تنظيم كرده و ساختار کلان را با الله‌محوري الهام گرفته از قرآن کريم طراحي نموده‌ ‌است. از سوي ديگر شیوه‌ی طرح و بررسي موضوعات نيز هماهنگ و همسو با رويکرد قرآني است و براي مثال مسائل تاريخي مطرح‌شده در قرآن را با صبغه‌ی تاريخ انبيا مطرح مي‌‌كند. و حتي جريانات و شخصيت‌هاي تاريخي مهمي را که مستقيماً در تاريخ انبيا نمي‌گنجند تحت عنوان امم انبيا به آنها مي‌پردازد تا بر اصل الله‌محوري پايبند بماند. از سوي ديگر مجموعه مباحث تفسير موضوعي استاد همانند قرآن داراي اهداف آموزشي، انگيزشي و رفتاري است و همانند سياق کلي بيان قرآن کريم مباحث علمي و آموزشي با مسائل ارزشي و هنجاري پيوند ويژه يافته است. مجموعه‌ی معارف قرآن با آنكه در صدد معرفي و تعليم آموزه‌هاي قرآني به صورت موضوعي است، همانند آيات شريفه علاوه بر محتواي آموزشي، اهداف و نكات تربيتي و اخلاقي و انگيزشي و رفتاري را نيز در بردارد.

 

8. رواني و رسايي بيان در عين ژرف‌نگري

 

مجموعه‌ی معارف قرآن در عين برخورداري‌ از ژرفا، اتقان محتوا و تحليلي و استدلالي بودن مباحث، از بياني روان و رسا برخوردار است. نه رواني و رسايي بيان، عمق محتوا و تبيين‌هاي علمي را کم‌رنگ کرده است و نه ژرف‌نگري و اتقان محتوا سبب دشوار فهمي و ابهام و شفافيت نبودن بيان گرديده است. البته طبيعت برخي مسائل فني و نيازمندي به پاره‌اي مقدمات علمي، فهم برخي از مباحث را براي کساني که آن مقدمات را فرا نگرفته و با آن حوزه‌ی علمي بيگانه‌اند تا حدي دشوار مي‌نمايد، ولي اين امر به ماهيت موضوعات مطرح‌شده مربوط است نه شيوه‌ی بيان؛ و با توجه به سطح علمي آن مطالب، بيان استاد روان و رسا و بدون اغلاق و ابهام است.

 

نتيجه‌گيري

 

1. تفسير موضوعي اصطلاح جديدي است که در قرن اخير قرآن‌پژوهان به عنوان عِدْلِ تفسير ترتيبي مطرح كرده‌اند و مقصود از آن، بيان مفاد واژگان و عبارات آيات قرآن كريم و پرده‌برداشتن از مراد خداوند در موضوعي از موضوعات با بهره‌گيري از مجموعه‌ی آيات مرتبط با آن موضوع و بر اساس روش گفت‌وگوي عقلايي و ادبيات زبان عربي است.

 

2. مهم‌ترين کاربردهاي تفسير موضوعي در آثار قرآن‌پژوهان عبارت‌اند از: 1. تفسير الکلمه يا تفسير لفظي که ناظر به آثاري است که به نحوي به تبيين و توضيح واژه‌هاي قرآن پرداخته‌اند؛‌ 2. تفسير وصفي و تصنيفي که ناظر به تحقيقاتي قرآني است که به دسته‌بندي موضوعي آيات قرآن يا توصيف آموزه‌هاي قرآني مي‌پردازد؛‌ 3. تفسير تحليلي و تبييني که قرآن‌پژوه با طرح مسئله‌اي که برگرفته از متون ديني يا مسائل علمي يا واقعيت‌هاي خارجي است، در صدد برمي‌آيد تا ديدگاه قرآن را دربارة آن کشف كند.

 

استاد مصباح مصاديق تفسير موضوعي به‌معناي نخست را خارج از قلمرو تفسير موضوعي و اصطلاح تفسير موضوعي را شايسته‌ی کاربرد دوم و به ويژه سوم مي‌دانند. معارف قرآنِ استاد مصباح، مجموعه‌اي از مصاديق تفسير موضوعي به معاني دوم و سوم است.

 

3. تفسير موضوعي در کاربردهاي اول و دوم داراي سابقه‌اي طولاني است ولي تفسير موضوعي در کاربرد سوم (تحليلي و تبينيي) و به عنوان عدل تفسير ترتيبي پيشينه‌اي طولاني ندارد و آنچه را در قرون پيشين وجود داشته است مي‌توان خميرمايه و ادبيات تفسير موضوعي به اين معني دانست. اصطلاح تفسير موضوعي به عنوان نوعي از تفسير در برابر تفسير ترتيبي در قرن اخير مطرح شده است.

 

4. استقبال گسترده‌ی قشرهاي تحصيل‌کرده به ويژه قشر جوان براي آگاهي از ديدگاه‌هاي قرآن در زمينه‌هاي فردي و اجتماعي به خصوص پس از انقلاب شکوهمند اسلامي، لزوم عرضه‌ی معارف قرآن و اسلام در قالب نظريه در برابر مکاتب رقيب و مقابله با تحريف‌ها و شبهه‌افکني دشمنان اسلام در کارآمدي قرآن، ضرورت تفسير موضوعي را در عصر حاضر آشكار مي‌کند.

 

5. مراحل تفسير موضوعي عبارت‌اند از:1. انتخاب موضوع يا مسئله؛ 2.تحديد مفهوميِ موضوع يا مسئله؛ 3.استخراج و گردآوري آيات مرتبط با موضوع يا مسئله؛ 4.تعيين حد دلالت آيات؛ 5.تعيين نوع ارتباط آيه با موضوع؛ 6.دسته‌بندي منطقي ريزموضوعات؛ 7.تفسير هريک از آيات گردآوري شده.

 

6- تفسير موضوعي به لحاظ‌هاي مختلف اقسام گوناگوني دارد. از جمله از نظر دامنه به تفسير موضوعيِ سوره،‌ مجموعه آيات و کل قرآن؛ از منظر فراگيري به جزءنگر،‌ کل‌نگر و جامع؛ از نظر برد به کوتاه‌برد، ميان‌برد و کلان‌برد؛ و از نظر ارزشي و غير ارزشي بودن به هستي‌شناختي، ارزش‌شناختي و هنجارشناختي، واز جهت ترکيب يا خلوص به تفسير موضوعي محض و تلفيقي و به لحاظ مدل تحليل گزاره ها به تفسير موضوعي توصيفي و تفسير موضوعي تبييني (کارکردي/ علي / غايي) قابل تقسيم است. به لحاظ ماهيت و سنخ‌شناسي به لحاظ ارزشي يا غير ارزشي بودن

 

7. مهم‌ترين آسيب‌هاي تفسير موضوعي عبارت‌اند از: 1. غفلت از سياق؛ 2.نگرش تک بعدي؛ 3.تحميل رأي و تطبيق ناروا. تمام اين آسيب‌ها مورد توجه استاد بوده و علاوه بر بحث نظري درباره‌ی آنها، در معارف قرآن براي زدودن آنها بسيار كوشيده‌اند. ايشان درباره‌ی غفلت از سياق هشدار داده و راه‌کار مصونيت از آن را ارائه کرده‌اند. در طرح جامع معارف قرآن ابعاد مختلفِ معرفتي، انگيزشي و رفتاري انسان در حوزه‌هاي فردي و اجتماعي را در مد نظرقرار داده و از آسيب دوم مصون مانده‌اند، و در زمينه‌ی آسيب سوم علاوه بر آنکه خود استاد بر رعايت دقيق ضوابط تفسير اهتمام ورزيده و از تحميل بر قرآن و تفسير به رأي اجتناب ورزيده‌اند، برخي از تفاسيري را که به تفسير به رأي و تطبيق ناروا گرفتار شده‌اند طرح و نقد کرده‌اند.

 

8. ويژگي‌هاي تفسير موضوعي استاد مصباح عبارت‌اند از:1. فراگيري همه‌ی آموزه‌هاي قرآن؛ 2. نظام‌واره سازي معارف قرآن و تعيين ارتباط منطقي يا طبيعي هر بخش با ديگر بخش‌ها؛ 3. نگرش سيستمي (نظام‌مند) طولي که هم با بينش و زبان قرآن و با نظام عيني جهان از منظر اسلامي منطبق است و هم برخوردار از انسجام ساختاري؛ 4. روز‌آمدي و آينده‌نگري که از جمله در پرداختن به مباحث اجتماعي و پاسخ به شبهات جديد نمود يافته است؛ 5. انسجام و اتقان روش‌شناختي که متمايز ساختن تبيين‌ها و دليل‌هاي قرآني از ساير مباحث، بهره گيري از ادله و مستندات متناسب در هر رويکرد، بنا نهادن مباحث بر دليل‌ها و تبيين‌هاي متقن و نوعاً مورد اتفاق از جمله شواهد آن است؛ 6. نوآوري در ساختار و محتوا که الله محوري، تسلسل طبيعي مباحث، نگرش نظام‌مند و پرداختن به موضوعات نو نمونه‌هاي بارز آن است؛ 7. بهره‌گيريِ حداکثري از قرآن در انتخاب موضوعات و اولويت‌بندي بين آنها و شيوه بررسي و طرح مباحث.

 

منابع

 

ـ الصدر، سيدمحمدباقر، المدرسة القرآنيه،الطبعة الاولي، قم، مرکز الابحاث و الدراسات التخصصيه للشهيد الصدر، 1421ق / 1379ش.

ـ صنعتي، رضا، مصباح دوستان: ناگفته‌هايي از زندگي علمي و سياسي آيت‌الله مصباح يزدي، قم، هماي غدير، 1383.

ـ مصباح يزدي، محمدتقي، «تفسير موضوعي» (گفت‏وگو)، معرفت، ش136،فروردين 1388. ص 5ـ18.

ـ ـــــ ، معارف قرآن(3-1) خداشناسي، جهان‌شناسي، انسان‌شناسي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1386ش.

ـ ـــــ ، آموزش فلسفه، تهران،مرکز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، چ هفتم 1370ش.

ـ ـــــ ، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن،‌ تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي،‌ 1368.

ـ ـــــ ، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني‌قدس‌سره، چ ‌ششم، 1387.

ـ ـــــ ، جنگ و جهاد در قرآن، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني‌قدس‌سره، 1382.

ـ ـــــ ، حقوق و سياست در قرآن، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني‌قدس‌سره، 1377.

ـ ـــــ ، قرآن‌شناسي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني‌قدس‌سره، 1387، ج 1.

ـ ـــــ ، حقوق زن در اسلام، جزوه حقوق و سياست، ج 2، جلسات 206 ـ 211.