علوم قرآن و قرآن پژوهى؛ اهميت، جايگاه و تنگناها
این مصاحبه در شمارۀ 35 نشریه علمی پژوهشی معرفت (مرداد و شهريور 1379) منتشر گردیده که متن کامل آن منتشر میگردد.
اشاره
جناب حجت الاسلام و المسلمين محمود رجبى چهرهاى آشنا، صميمى و متواضع و از جمله استادان ممتاز و قرآن پژوهان حوزه علميه و مدير گروه «علوم قرآن و تفسير» در «مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى رحمهاللهعلیه» است كه از سال 1344 تاكنون در حوزه علميه قم مشغول به تحصيل، تحقيق و تدريس مىباشد. ايشان پس از اتمام سطح حوزه در دروس خارج فقه و اصول، از محضر استادان بزرگوارى همچون مرحوم حاج شيخ مرتضى حائرى رحمهاللهعلیه ، مرحوم آيت الله حاج شيخ كاظم تبريزى و آيت الله وحيد خراسانى و آيت الله مؤمن قمى بهرهمند گرديد. در كنار دروس حوزوى، به دليل احساس نياز و نبوغ سرشار و با برنامهاى منظم و هدايت شده، به سمت علوم روز كشيده شد و پس از آشنايى با حضرت آيت الله مصباح يزدى دامعزه به اشاره معظمٌ له، دوره هفت ساله «مؤسسه در راه حق» را با موفقيت سپرى نمود. با تأسيس «دفتر همكارى حوزه و دانشگاه»، در گروه علوم اجتماعى آن دفتر و نيز در «بنياد فرهنگى باقرالعلوم علیهالسلام» و سپس در «مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى رحمهاللهعلیه» مسئوليت گروه «علوم قرآن و تفسير» را عهدهدار شد. به توصيه استاد مصباح دامعزه از سال 1348 به تدريس و از سال 1352 به پژوهش و تدريس در زمينة علوم قرآن و تفسير روى آورد و از سال 1361 ارتباط نزديك و مستمرى با دانشگاه برقرار كرد و در دانشگاههاى تهران، شهيد بهشتى، علامه طباطبايى و علوم پزشكى به تدريس مشغول گرديد. اينک ايشان از جمله اعضاى شوراى بررسى متون درسى و رئيس كميته علوم اجتماعى مىباشد كه به بررسى و نقد علمى و ارزشى متون و منابع درسى دانشگاهى مىپردازد.
جناب استاد بيشترِ عمر با بركت خود را در هدايت، راهنمايى و مشاوره طلاب و دانشجويان جوان سپرى نموده و به تدريس اشتغال داشته، اما آثار ماندگار و ارزشمند متعددى نيز از ايشان به زيور طبع مزين گشته است كه مواردى از آن عبارت است از:
1. چند درس درباره ايدئولوژى اسلامى با همكارى آقايان محمدى عراقى و اكبر ميرسپاه؛ 2. چند درس پيرامون شناخت قرآن با همكارى محمدى عراقى و اكبر ميرسپاه؛ 3. ترجمه كتاب ريشههاى عقبماندگى و ضعف مسلمين، نوشته سميع عاطف الزين؛ 4. درآمدى بر جامعهشناسى اسلامى با همكارى چند تن از استادان حوزه و دانشگاه؛ 5. تاريخچه جامعهشناسى با همكارى محمدى عراقى و اكبر ميرسپاه؛ 6. مبانى جامعهشناسى با همكارى محمدى عراقى و اكبر ميرسپاه؛ 8. تهيه و تدوين معارف قرآن، قرآنشناسى، اثر استاد علامه مصباحيزدى؛ 9. انسانشناسى؛ 10. شناخت قرآن.
علاوه بر اين، ايشان بر اجراى دهها طرح پژوهشى و راهنمايى و مشاوره بيش از پانزده رساله در حوزههاى علوم اجتماعى و علوم قرآن و تفسير نظارت داشته كه همگى دفاع شده است. آنچه در پى مىآيد حاصل مصاحبه با ايشان در زمينه معرفى رشته «علوم قرآن و تفسير» در «مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى رحمهاللهعلیه» و پيشينۀ آن و نيز نقش قرآن و قرآنپژوهان در جامعه امروز و مباحثى حول اين موضوعات است كه آن را به قرآنپژوهان اهل معرفت تقديم مىداريم.
معرفت
معرفت: با توجه به اين كه حضرتعالى از گذشته مدير علمى گروه علوم قرآنى بودهايد، سابقه شكلگيرى اين گروه و روند فعاليتى آن را بيان نماييد.
حجت الاسلام رجبى: گروه «تفسير و علوم قرآن» از اولين گروههاى پژوهشى و آموزشى است كه در مؤسسه تأسيس شد. سومين و چهارمين گروه فارغالتحصيلان دوره عمومى موسسه به سه گروه تقسيم شدند و گروه اقتصاد، گروه فلسفه و گروه علوم قرآنى را تشكيل دادند. اولين گروههايى هم كه به عنوان گروههاى آموزشى در مقطع كارشناسى ارشد تشكيل شد از اين فارغالتحصيلان بودند. اولين گروه علوم قرآنى به لحاظ اين كه محور بحثهايش قرآنى و علوم مورد نيازش علوم حوزوى بود، قبل از آن كه دوره تخصصى علوم قرآن را بگذراند شروع به تحقيق در مباحث قرآنى كرد و قريب دو سال به تحقيق در برخى مباحث اجتماعى و سياسى از ديدگاه قرآن پرداخت. از جمله عناوين مورد بحث اين گروه «مبانى حكومت»، «عوامل از هم گسيختگى اجتماع» و «تغييرات اجتماعى» بود. در اين دوره دو ساله گروه به گروههاى كوچكترى تقسيم شد: گروههاى پنج نفره و هر گروه آيات را بررسى میكردند و در جلسات بحث و بررسى، نتيجه مباحث را مىنوشتند. پس از دوره دو ساله، اين گروه مشغول تهيه «معجم موضوعى قرآن» شدند. البته، اين گروه نيز در سالهاى بعد مباحث تفسير و علوم قرآن را در يك دوره فشرده گذراندند و از پاياننامههاى خود دفاع كردند.
دومين گروه علوم قرآنى پس از دوره عمومى حجم قابل توجهى از بحثهاى تفسيرى و علوم قرآنى و ديگر علوم مرتبط با آن مثل درايه و اديان بزرگ جهان و بررسى تطبيقى عهدين و قرآن را گذراندند، مواد درسى اين دوره از نظر كمى و كيفى بيش از دوره آموزشى كارشناسى و كارشناسى ارشد رشته علوم قرآن در دانشگاه بود. اين گروه پاياننامة خود را نوشتند و وارد كار تحقيق شدند. اولين كار تحقيقى اين گروه «بررسى آيات مربوط به زن در قرآن» بود كه شروع به بررسى آيات و تهيه مقالاتى در اين زمينه كردند كه هنوز هم ادامه دارد.
سومين گروه علوم قرآنى نيز دوره كارشناسى و كارشناسى ارشد را گذرانده و مشغول نوشتن و دفاع از پاياننامههايشان هستند.
چهارمين گروه علوم قرآنى اكنون مشغول تحصيل هستند، و تقريباً واحدهاى مقطع كارشناسى را تمام كردهاند و واحدهاى كارشناسى ارشد را مىگذرانند.
پنجمين گروه علوم قرآنى اكنون مقطع كارشناسى را مىگذرانند و سال دوم تحصيلشان است. از اين پنج گروه، بعضى افراد فارغالتحصيل گرديده و جذب نهادهاى اجتماعى شده و مشغول فعاليتاند، بعضى هم جذب بخش پژوهش مؤسسه شده و مشغول تحقيقاند و برخى هم عضو هيئت علمى آموزش و به تدريس و تحقيق مشغول هستند.
معرفت: ارزيابى شما از نظام آموزشى مؤسسه به طور كلى و برنامههايى كه در رشته علوم قرآنى وجود داشته چگونه است؟
حجت الاسلام رجبى: از شروع دوره آموزشى مؤسسه تا حال، اگر برنامهها را با توجه به شرايط زمان در نظر بگيريم، ارزيابى مثبتى خواهيم داشت. زمانى كه اولين گروه پژوهشى در مؤسسه تشكيل شد مشابه آن در هيچجايى وجود نداشت و به همين دليل هم، فارغالتحصيلان آن به اعتراف همه كسانى كه آشنا به امور تحقيقى و نيازهاى جامعه هستند، به واسطه كارايىها و توانمندىهايى كه در زمينههاى گوناگون داشتند چه آنها كه به كارهاى اجرايى پرداختند و چه كسانى كه به امر تحقيق و تدريس پرداختند، موفقيتى كه داشتند قابل تحسين است. دوره اوّلى كه ما هم در آن دوره مشغول آموزش بوديم منتهى شد به سالهاى پيش از پيروزى انقلاب و بعضىها آن موقع مىگفتند كه اين درسها به چه دردى مىخورد. ولى همين افراد پس از پيروزى انقلاب، كه احساس مىكردند جامعه، نياز به تغذيه فكرى متناسب با شرايط انقلاب دارد، خودشان اعتراف مىكردند كه اين دوره يكى از نيازهاى ضرورى بوده و پارهاى از خلأهاى جدى انقلاب را فارغالتحصيلان اين دوره پر كردهاند. در مرحلة بعدى، كار گروه دوم كه شروع شد، پژوهشهاى جمعى صورت گرفت كه در آن مقطع، كه كار پژوهشى جمعى اصلاً معنا نداشت و معمولاً افراد به صورت فردى كار مىكردند، مكرّر از آيت الله مصباح مدظلهالعالی مىشنيدم كه مىفرمود كار فردى زياد است، ما هدفمان اين است كه جمعى كار كنيم تا كار با اتقان بيشترى همراه باشد. اين را مىتوان نقطه آغاز كار جمعى دانست كه درحوزه كم ترديده مىشود.
باز به خاطر دارم كه در همان دوران، كه برايمان زبان انگليسى مىگذاشتند، مكرّر بزرگوارانى مثل آيت الله مصباح يا جناب آقاى دكتر احمدى مىآمدند كه ما را توجيه كنند كه زبان ضرورت دارد. فضاى حوزه طورى بود كه خواندن زبان كار لغوى تلقى مىشد. به هر حال ما مىبينيم كه آن مواد درسى و دورهها چه قدر ضرورت داشته است. بنابراين، چه مواد درسى و چه نظام درسى و چه كارهاى جمعى در پژوهش ضرورى و موفق بوده است. اكنون بحمدالله كارهاى جمعى نسبتاً زياد است يا برنامههاى منظم درسى زياد است، ولى در آن مقطع، اينها كارهايى بسيار بديع و آينده نگرانه بود كه حضرت آيت الله مصباح مدظلهالعالی برنامهريزى كرده بودند، نيازهاى آينده را مىديدند و چنين برنامههايى را اجرا مىكردند، همينطور كارآموزى تحقيق، ما در نظام حوزويمان، حداكثر چيزى كه داشتيم تقريرات درس استاد بود كه كسى آنها را بنويسد و به استاد ارائه دهد و اگر او وقتى داشته باشد، آنها را ببيند و نظارتى بكند. ولى مؤسسه افراد را موظف مىكرد كه تقريرات دروس را بنويسند و جزوهها را بياورند تا استاد ببيند و تذكرات لازم بدهد. يادم هست كه آيت الله مظاهرى جزوات درس فقه ما را مىديدند و راهنمايى مىكردند. اين در كنار كارآموزى تحقيق و بحثهاى فلسفى و قرآنى ديگرى بود كه در حوزه اصلاً وجود نداشت، نظام آموزشى خاصى ناظر به نيازهاى زمان و همراه با آيندهنگرى و تا حدى متناظر با دروس دانشگاهى و علوم انسانى جنبه ديگرى بود كه سابقه نداشت. چنين برنامههايى در آن موقع كه مؤسسه شروع به كار كرد براى خود ما هم تازگى داشت، دروس علوم انسانی ـ جامعهشناسى، روانشناسى، اقتصاد، حقوق و علوم سياسى ـ بخوانيم. اينها چيزهايى بود كه آن موقع در حوزه مطرح نبود و در مقطع خودش، بسيار ارزشمند بود. و فقط در مدرسه حقانى به صورت بسيار كمرنگترى وجود داشت؛ زيرا در آن جا تكيه بر آموزش دروس حوزوى بود. دليل روآوردن بنده هم به رشته جامعهشناسى تا حدى اين بود كه ما در دوره خودمان كه جامعهشناسى را در «مؤسسه در راه حق» نزد اساتيد مىخوانديم، چون درسى را كه مىگرفتيم ما را اقناع نمىكرد، بنده و جناب آقاى محمدى عراقى و جناب آقاى ميرسپاه يك كتاب جامعهشناسى را در نظر گرفتيم و مباحثه كرديم. اين كار موجب شد كه ما به اين رشته علاقهمند شويم و زمينههاى كار را فراهم كنيم.
بنابراين، «اين برنامهها در مقطع خاص خودشان مفيد بلكه بديع بودهاند» ولى ضرورت دارد كه هر سال ما در برنامهها تجديد نظر كنيم، نقاط ضعفاش را بكاهيم، نقاط قوّتاش را تقويت كنيم تا بتوانيم پا به پاى تحولات و نيازها، هم دانشپژوه را تربيت كنيم و هم در عينحال، برنامهها متناسب با زمان پيشرفت كند و پژوهش هايمان متناسب با نياز زمان باشد. در عينحال، تأكيد مىكنم كه نبايد اين تحولات زمينه سطحى شدن و از بين رفتن كيفيت و اتقان بحثها را فراهم كند. بايد بيش از همه، دغدغه اين را داشته باشيم كه نيرويى تربيت كنيم كه از نظر علمى، قوى باشد، از نظر دقت و موشكافى، حساس باشد و در عينحال، به نيازهاى زمان خودش هم توجه داشته باشد و از اعتدال و معنويت هم برخوردار باشد. اگر اين مجموعه در نظر گرفته شود، برنامهها مطلوب خواهد بود.
معرفت: اجمالاً درباره برنامههايى كه براى آينده گروه علوم قرآنى در نظر داريد، اعم از برنامههاى آموزشى و پژوهشى، توضيح دهيد.
حجت الاسلام رجبى: در برنامه آينده گروه، يک نكته تجديد نظر در برنامهريزى آموزشى و پژوهشى گروه است كه به نظر مىرسد اگر بخواهيم يك برنامهريزى دقيق داشته باشيم اكنون شرايط فراهم است. بههمين دليل، چه در بخش پژوهش و چه آموزش، از برخى از محققان فارغالتحصيل همين دوره استفاده كردهايم كه بررسى كنند با توجه به گذشته گروه و تجارب مثبت و منفى كه از اين دوره چندين ساله به دست مىآورند، هدف گذارى كنند كه اين گروه چه اهدافى مىتواند داشته باشد. اين اهداف درجهبندى شود و هدفهاى نهايى و كلى و بعد هدفهاى جزئى، فرعى و ثانوى تنظيم شود و بعد اولويتبندى گردد كه كدام يك در حال حاضر اولويت دارد سپس استراتژى رسيدن به اين هدفها را مشخص كنيم، ببينيم چه تصميماتى بايد بگيريم كه اين هدفها را محقق كنيم و بعد خط مشىهايمان را مشخص كنيم كه با چه شيوهاى و در چه زمانى و با چه كسانى و در چه شرايطى مىخواهيم آنها را محقق كنيم. از سوى ديگر، بايد ببينيم اگر اين برنامه اجرا شود چه عوارضى مىتواند داشته باشد؛ آنها را پيشبينى و براى عوارض احتمالى چاره انديشى كنيم. اين اولين محور كار ماست كه از مدتى پيش آن را شروع كردهايم و برنامهها در حال بازنگرى است، هم در بخش پژوهش و هم در بخش آموزش. انشاءالله اگر بتوانيم برنامه مطلوبى را تنظيم كنيم كه دقيق، حساب شده و شفاف باشد، نيمى از كار انجام گرفته و آن موقع است كه ما مىتوانيم به صورت دقيق و مرحله به مرحله پيش برويم و به صورت دقيق، خودمان را ارزيابى كنيم كه آيا پيش بينى ما درست بوده؛ چه قدر به هدف نزديك شدهايم يا احياناً چه قدر از مسير منحرف گرديدهايم.
محور ديگرى كه در برنامهريزى مندرج است و به دليل اهميت آن، جداگانه مطرح و مورد نظر است اين است كه دانشپژوهان در طول دوران تحصيلشان، توانمندى براى كارهاى تحقيقى را پيش از نوشتن پاياننامه تا حد مطلوبى به دست آورند؛ اينگونه نباشد كه اولين تجربه تحقيق و نگارش و تدوين آنان پاياننامهشان باشد. بههمين منظور، برنامههايى را پيشبينى كردهايم، در اين زمينه با استادان دروس هم مشورت خواهيم كرد تا متناسب با مجموعه شرايط دانشپژوهان، تحقيقات مرحله به مرحله به آنها ارائه شود تا انگيزههاى لازم براى دانشپژوهان ايجاد شود كه براى تحقيقات پيش از مرحله پاياننامه وقت بگذارند. بحمدالله، در گروه علوم قرآنى چهارم ما چنين برنامهاى را تدارك ديدهايم تا كارهاى تحقيقى را انجام دهند، هم بهعنوان تحقيق عملى درس خود و هم زمينهها را فراهم كرده باشيم كه اگر كار را به صورت جدّى انجام دهند زمينه نشر آن فراهم باشد. همين امر موجب مىشود تا افراد كار تحقيق را جدّى بگيرند، جلسات راهنمايى و مشاوره هم برايشان گذاشتهايم و صرف نظر از اوقاتى كه بنده در خدمتشان هستم، پيشبينى شده كه برخى از ديگر استادان نيز با آنها جلساتى داشته باشند تا بتوانند انشاءالله كار را با بصيرت و با مشكلات كمتر به نحو مطلوب انجام دهند.
محور ديگرى كه پيشبينى شده اين است كه براى فارغالتحصيلانى كه مقطع كارشناسى ارشد را طى كردهاند، دوره دكترا برگزار شود كه انشاءالله آزمون آن در مهر ماه امسال برگزار مىشود و براى نيمه دوم سال، كلاس هايشان شروع خواهد شد. كسانى كه در اين آزمون موفق شوند مقطع دكترى را طى خواهند كرد و براى كسانى كه به هر دليلى به شركت در آن تمايل نداشته باشند يا موفق نشوند برنامهريزى شده است كه در زمينههاى مشخص به تحقيق بپردازند و تا حدى كه امكان داشته باشد، تدريس كنند، در خود مؤسسه يا در جاهاى ديگرى كه بحثهاى قرآنى تدريس مىشود. در زمينه ترجمه هم اگر فعاليت يا علاقهاى دارند كتابهايى را شناسايى خواهيم كرد كه در اين زمينه كار كنند. سعى ما اين است كه افرادى كه اين جا دورهاى را مىگذرانند، چون هم خودشان وقتى را سپرى كردهاند و هم مؤسسه سرمايه گذارى كرده است، به بهترين وجه، در حد توان افراد و متناسب با علايق آنها از وجودشان استفاده شود.
معرفت: لطفاً درباره برنامه مقطع دكترى بيشتر توضيح دهيد.
حجت الاسلام رجبى: براى برگزارى دوره دكترى، ما با استادان متعددى كه در اين زمينه تجربه داشتند، چه در رشته علوم قرآنى و چه در رشتههاى ديگر، جلساتى گذاشتيم كه حتى الامكان اين دوره به نحو مطلوب و با استفاده از تجاربى كه ديگران داشتهاند، برگزار شود. ما در حال بررسى كل برنامه اين دوره هستيم. البته مشكلاتى نيز هست كه هنوز به طور كامل رفع نشده است؛ از جمله اين كه هنوز استادى كه بتواند در اين مقطع به نحو مطلوب براى فضلاى حوزه كه اين دوره را تا مقطع كارشناسى ارشد گذراندهاند تدريس كند، به حد كافى و با فراغتى كه مدنظر ماست، كه با دانشپژوه به صورت جدى كار كند، وجود ندارد ولى در عينحال، چارهانديشى مىكنيم تا بتوانيم انشاءالله زمينههاى تربيت يا بالفعل كردن استادهاى بالقوه را فراهم كنيم؛ همانگونه كه در مقطع قبلى هم چنين پيشبينى كرديم. در آن مقطع، پيشبينى شد كه درس به صورت كنفرانسهاى متعدد از سوى اساتيد متعدد برگزار شود؛ يعنى هر بخش را يك استاد ارائه دهد. البته اين كار مشكلاتى هم داشت و دارد. اما در هر صورت، براى تأمين استاد، دو راه وجود دارد: يكى ارائه درس به صورت كنفرانسى توسط استادان گوناگون و ديگرى آن كه ما از همين حالا در انديشه اين باشيم كه بعضى از كسانى را كه توان تحقيق و تدريس را دارند شناسايى كنيم. آنها هم بروند تحقيق كنند و طبق سرفصلهاى دروس دستكم جزوه درسى تهيه كنند و ارائه دهند.
همچنين پيشبينى شده است كه اگر شركت كنندگان به تعداد كافى بودند، دو گرايش ايجاد كنيم، و بتوانند موضوع پاياننامهيشان را هم از همان آغاز مشخص كنند و در عمل، محققانى كه فارغالتحصيل مىشوند در دو زمينه مورد نياز، و ضرورى، تربيت شوند: يكى مبانى و روش تفسير و فهم قرآن كه بحث تفسيرگرايى تأويلى (هرمنوتيک) مرتبط با اين گرايش است و نياز امروز ماست و ديگرى هم بحثهاى علوم قرآنى است كه تصور مىكنم با همه تحقيقاتى كه انجام گرفته است، هنوز نيازمند تحقيق و بررسى است. البته تفسير موضوعى هم ضرورت دارد كه گرايشى ويژه آن داشته باشيم كه در دورههاى بعدى پيشبينى مىشود.
معرفت: نيروهايى كه در رشته علوم قرآنى تربيت مىشوند چه توانايىهايى دارند و كجا مىتوانند فعاليت كنند؟
حجت الاسلام رجبى: چون برنامه آموزشى گروه به گونهاى تنظيم شده است كه گروه هم به تحصيل و هم به تحقيق بپردازند، بنابراين هم در زمينه تحقيق و هم تدريس، آنها مىتوانند فعاليت كنند و با توجه به اين كه بر خلاف برنامه رشته دانشگاهى علوم قرآن و حديث، بخش قابل توجهى از مباحث اين رشته در مؤسسه، مباحث تفسيرى است علاوه بر تدريس و تحقيق در علوم قرآن مىتوانند در تفسير موضوعى و ترتيبى هم تحقيق و تدريس داشته باشند. البته توان و علايق افراد مختلف و در اين خصوص مؤثر است. علاوه بر اين، افرادى از گروهها كه توان مديريت علمى يا پژوهشى دارند در طول دوره شناسايى مىشوند به اين صورت كه نيروهايى كه در زمينه مديريت و اداره يك بخش موفقيت دارند، زمينهها را فراهم كنيم تا اين نيروها را در ضمن دوره آموزشى و پژوهشى به برخى از كارهاى مديريتى بگماريم. در حال حاضر، از نيروهاى دورههاى پيشين، بعضى در نهاد نمايندگى ولىّ فقيه در دانشگاهها مسؤليت پذيرفتهاند، بعضى در سازمان تبليغات، برخى در جهاد و برخى در خود مؤسسه مديريت بخشى را بر عهده گرفتهاند و كارهاى پژوهشى يا آموزشى يا فرهنگى را سرپرستى مىكنند و بحمدالله موفق هم بودهاند و در زمينه كارى خود توانمندى نشان دادهاند. بنابراين، ما افراد را مقيّد نمىكنيم كه حتماً بمانند؛ اگر ببينيم در جايى از عهده كارى برمىآيند و موفقيت آنها در آن زمينه بيشتر است و جامعه و نظام به وجود آنها در آن زمينه نياز دارد راه را باز مىگذاريم كه خدمت كنند، البته اولويتها را در نظر مىگيريم.
معرفت: با توجه به اين كه براى هر مؤسسه آموزشى مشكلاتى وجود دارد، تاكنون چه تنگناها و مشكلاتى ـ به طور خاص ـ در سر راه گروه «علوم قرآن و تفسير» بوده يا هنوز هست و براى رفع آن، چه چارهانديشىهايى كردهايد؟
حجت الاسلام رجبى: مشكلات به دو دسته تقسيم مىشود: مشكلات عام گروهها كه شامل گروه علوم قرآن هم مىشود و مشكلات خاص گروه علوم قرآن. در زمينه مشكلات خاص گروه علوم قرآن برخى از نقاط ضعف و تجربه و خطاهايى داشتهايم كه به آنها اشاره مىكنم. يك مسأله، تركيب اولين گروه پژوهشى علوم قرآن بود كه افراد با توانمندىهاى متفاوت و بدون آموزشهاى لازم وارد پژوهش گروهى شدند. هر چند دوره آغازين كارآموزى بود ولى اين امر مشكلاتى را پديد آورد و بههمين دليل در دورههاى بعدى اين دو جنبه به صورت جدى مدنظر قرار گرفت.
مسأله ديگر، كلان بودن پروژههاى تحقيقى بود كه در دراز مدت به نتيجه مىرسد و بخشهاى مختلف را به هم وابسته مىكند و محققان در طول دوره خسته مىشوند. چنين پروژههايى دستكم در مراحل اوليه تحقيق براى محققان مناسب نيست و هماكنون در طرحهاى پژوهشى اين نكته رعايت مىشود و شايد پروژههاى درازمدت در مؤسسه در كل طرحهاى پژوهشى به تعداد انگشتان يك دست نرسد.
مسأله سوم، فرصت كم مديران گروهها و اساتيد گروههاى آموزشى است كه نمىتوانند سرمايه گذارى لازم را براى شاگردان بكنند و دانشپژوه را در دوره تحصيلى تربيت كنند؛ به گونهاى كه با نوشتن پاياننامه راهكارهاى تحقيق را به خوبى فراگيرند و به كار بندند. در اين زمينه نيز چارهانديشىهايى صورت گرفته است. البته اين مشكل به دليل وابسته بودن به مجموعه شرايط اجتماعى ـ فرهنگى و نظاير آن، كاملاً در كوتاه مدت قابل اجتناب نيست.
مسأله چهارم، به دليل بىسابقه بودن اين برنامههاى آموزشى در درون حوزه و تجربه نخستين بودن، در گذشته برخى برنامهها واقع بينانه نبوده است و به دليل كمبود فرصت، كارشناسى لازم در آنها صورت نگرفته و به دليل لزوم رعايت برخى از مقررات نظام آموزش عالى در مقطع كنونى مشكلاتى وجود داشته كه براى اينها نيز چاره جويىهايى صورت گرفته و برخى از آنها در دست اجرا است. كمبودهاى اطلاعرسانى، كمبود در زمينه فراگيرى راهكارهاى عملى و راهبردهاى نظرى آموزشها و تحقيقات، فقدان توان شناسى دانشپژوهان در طول دوره آموزشى از سوى مديران گروهها و مؤسسه و نبودن كارگاههاى پژوهشى به صورت مطلوب و جامع برخى ديگر از مشكلات است كه تا حدى در جهت رفع آنها تلاش شده ولى نيازمند تلاش درخور و جدى است. هر برنامه نوپايى اولين مشكلاش اين است كه چون راهى طى نشده را در پيش رو دارد و كارهايش با تجربه و خطا همراه است، بايد توجه كند كه راهى را كه مىرود، ممكن است مشكلاتى داشته باشد؛ بايد آنها را شناسايى كند و چنين شهامتى داشته باشد كه اگر مسيرى را رفت و فهميد اشتباه است باز گردد. ما هم در طول اين دوره، تجربه و خطا داشتهايم. از اينرو، در برنامههاى آموزشى تحول ايجاد كردهايم؛ شكل و طول دورهها با گذشته تفاوت پيدا كرده است. از نظر آموزش هم براى گروه آغازين، پس از دوره عمومى مؤسسه چيزى بيش از آن دوره آموزشى نگذاشتيم؛ تصور مىكرديم با توجه به معلومات حوزوى قابل توجهى كه طى چند سال درس خارج، آقايان اندوختهاند، در اين مقطع نيازى به دورههاى آموزشى ديگرى نيست. ولى در مراحل بعدى، به اين نتيجه رسيديم كه بعضى از مواد درسى ضرورت دارد آموزش داده شود. البته بخشى از تغييرات در مواد درسى هم به دليل تحولاتى است كه در زمينههاى علمى و فرهنگى جامعه ما پديد آمده و معلول خطاى ما در گذشته نيست. در آن مقطعِ زمانى، بسيارى از مباحث و شبهاتى كه در فضاى علمى امروز مطرح است وجود نداشت. در حال حاضر، با توجه به تحولات جديدى كه به وجود آمده است، ضرورى ديديم كه مواد درسى ديگرى نيز در برنامه درسى گروه گنجانده شود. بنابراين، در برنامه، نواقصى وجود داشته كه از آنها كاسته شده است. اكنون راه تا حدى براى ما روشنتر شده است.
بد نيست به مشكلات عام هم اشاره شود مشكل ديگرى كه ما در آن مقطع داشتيم اين بود كه چون كار، كارِ نويى بود، انگيزه براى گذراندن اين دوره با مدت زمانى كه مىبرد، كمتر و علاقه به دروس حوزوى بيشتر بود؛ همه مىخواستند فقه و اصول ياد بگيرند و طبيعى بود كه ما بايد در گزينش افراد و برگزارى برنامهها، سهل مىگرفتيم و با توجه به شرايط آن موقع، سخت گيرى مناسب نبود. اما دورههاى بعدى با قدرى سختگيرى همراه بوده است. همچنين در آن موقع، ما مقطع بندى نداشتيم؛ يك دوره شش، هفت ساله بود و تمام مىشد؛ پيشبينى براى اين كه هر دوره سه مقطع كارشناسى، كارشناسى ارشد و دكترى داشته باشد وجود نداشت و اين يك نقص بود به مرور زمان، برطرف شد. در مرحلة بعد مشكلى كه وجود داشت اين بود كه افراد وقتى دوره كارشناسى را مىگذراندند، دروسى كه مبانى عقيدتى و فكرى آنها را طبق بينش اسلامى تأمين مىكرد زياد بود؛ بحثهاى معارف قرآن در حجم وسيعى به آنها بينشهاى قرآنى مىداد، بحثهاى فلسفه اسلامى بنيانهاى فلسفى و عقلىشان را استوار مىكرد و به طوركلى، انس آنها با مبانى فكرى اسلامى زياد بود. در مقطعهاى بعدى هم كه اين دروس به پايان مىرسيد، حجم زيادى از آراء و نظريات دانشمندان علوم انسانى براى افراد مطرح مىشد و بحثهاى دينى بسيار كمرنگ و به تعداد محدودى ارائه مىشد. در اين رشتهها، لازم بود آرائى كه مطرح مىشود از ديدگاه اسلامى نقد گردد كه اين كار، هم تحقيق درازمدتى را مىطلبيد و هم استادانى كه علوم را تدريس مىكردند توانمندى نقد از منظر دينى را نداشتند. بنابراين چنين كارى ممكن نبود. اما راه چارهاى كه وجود داشت اين بود كه در كنار مواد درسى، مانند دوره اول ـ يعنى دوره كارشناسى كه بخشى از مواد دينى در آن ارائه مىشد ـ ميزان مواد دينى را افزايش دهيم؛ يعنى دروس دانشگاهى درجاى خودش محفوظ بماند و بخشى از مواد حوزوى، كه مكمّل دورههاى قبلى است و در عينحال ناظر به مباحث امروزى مىباشد، به آن افزوده شود. در رشتههاى ديگر، اين مواد افزوده شد، در رشته علوم قرآنى هم اين دروس را در برنامه گنجانديم تا تعداد واحدهاى همه رشتهها متعادل شود و در عينحال، فرصت مغتنمى هم بود كه بعضى از مواد را، كه به نظرمان ضرورى مىرسيد در دوره باشد ولى به دليل محدوديت واحدها در برنامه گنجانده نشده بود، اضافه كنيم. اين هم مشكلى بود كه برايش چارهانديشى شد.
بخش تحقيقات در دورههاى قبل، چندان فعال نبود. از يكى دو سال پيش، بحمدالله، اين بخش فعال شده و اين نقص هم برطرف شده و براى برنامهريزى پژوهشى و آموزشى گروه، همانگونه كه در ديگر نظامهاى آموزشى و پژوهشى مرسوم است كه هر گروهى شوراى علمى دارد كه برنامهها و طرحهاى پژوهش و آينده گروه در آنجا بررسى مىشود و نسبت به آنها كارشناسى لازم صورت مىگيرد، در اينجا نيز اين كار اخيراً شروع شده و در گروهها، ازجمله در گروه علوم قرآنى، شوراى علمى تشكيل دادهايم تا با برگزارى جلسات، طرحهايى كه مىخواهد به مرحله اجرا در بيايد، كارشناسى دقيق شود و راه كارهاى مناسبى براى آنها تعيين گردد.
البته طبيعى است كه امروزه بازار رقابت زياد است؛ مراكز متعددى چه در حوزه و چه در خارج آن نياز به محقق دارند و يكى از عواملى كه در اين زمينه نقش مؤثر دارد منابع مالى و پشتيبانى خدماتى است. ما از نظر خدمات پژوهشى ـ هر چند قبلاً مشكلاتى داشتيم، ولى الآن بحمدالله مؤسسه مشكل جدى ندارد و امكانات و خدمات پژوهشى را در حد مطلوبى فراهم كرده است. اما در جنبههاى ديگر، ممكن است محقق براى تأمين نيازش ناچار شود كه به جاهاى ديگر رو كند. اين معضلى است كه در تمام كشور وجود دارد، شايد در كشورهاى ديگر هم باشد كه مشكلات اقتصادى و بالا رفتن هزينه و سطح زندگى، قناعتى را كه در پنجاه سال پيش وجود داشت از بين برده است. اما نكتهاى كه وجود دارد اين است كه چون مؤسسه حوزوى است و مىخواهد صبغه حوزوى بودن خود را حفظ كند، بر دو نكته تأكيد دارد: يكى انگيزههاى معنوى افراد است تا در اين بحران، به دليل معضلاتى كه پيش مىآيد انگيزههاى الهى افراد تضعيف نشود و اينجا هم مانند بعضى جاهاى ديگر مسابقه دريافت بيشتر و امثال اين وجود نداشته باشد و افراد فقط جاذبههاى مالى برايشان مطرح نباشد، و يا اين جنبه جنبه اصلى نشود.
استاد معظّم، آيت الله مصباح مدظلهالعالی، مكرر مىفرمايند: ما بايد احساس وظيفهاى بكنيم و بدانيم كه ما سرباز امام زمان هستيم و بايد در برابر امام زمان علیهالسلام پاسخگو باشيم و اين بايد انگيزه اصلى ما باشد. اگر اين انگيزه اصلى ما نباشد، سمت و سوى تحقيقات، نوع تحقيقات و نوع آموزشها در راستاى هدفهاى متعالى انسان نخواهد بود. اين بلايى است كه كشورهاى غربى كم و بيش دچارش هستند و جامعه، هم تا حدى دچارش شده است. بنابراين، بايد سعى كنيم انگيزه الهى داشته باشيم. نكته دوم اين كه بايد ضوابط قانونى و شرعى را نيز رعايت كنيم؛ كارى نكنيم كه برخلاف مقررات باشد. البته طبيعى است كه رعايت مقررات و حفظ انگيزههاى معنوى براى ما مشكلاتى پيش مىآورد كه چون اين دو نكته براى ما بسيار مهم است، مشكلات را تحمل خواهيم كرد.
دورههاى كارآموزى پژوهشى نيز به نظر ما ضرورت دارد؛ عزيزانى كه دورهها را مىگذرانند، در عينحال كه تلاش مىشود تا با نگارش و تحقيق آشنا شوند، به نظر مىرسد كه حتى پس از نگارش پاياننامهها هم نياز به شركت در كارگاههاى پژوهشى دارند. بنابراين، شبيه آنچه در دانشگاهها مرسوم است، اما قدرى حساب شدهتر و دقيقتر اين كار بايد انجام گيرد. اين نوع كارگاه پژوهشى را در نظام قديم حوزوى داشتيم؛ استادان ما در گذشته، به دليل اين كه شاگردانشان محدود بود و با آنها انس و ارتباط زيادترى داشتند، گاهى استاد غير از درسى كه مىگفت، يك فرع علمى را هم مطرح مىكرد و از طلبه نظر مىخواست و ديگرى آن را نقد مىكرد و در نهايت، استاد بحث را هدايت مىكرد. آنها به اين وسيله، شيوه استاد را فرا مىگرفتند و خودشان وارد گود مىشدند. بنده و دوستان ديگرمان در اولين دوره آموزشى مؤسسه با تدبير استاد بزرگوار آيتالله مصباح مدظله العالى چندين نوبت كارگاه پژوهشى ـ كه واژه آن را نمىپسندم ولى چون براى دانشپژوهان ما گوياست به كار مىبرم ـ داشتيم و بسيار مؤثر بود. اما اكنون با توسعه حوزه و كلاسها، اين كار صورت نمىگيرد. به نظر مىرسد كه بايد در اين زمينه نيز برنامهريزى شود كه گروههايى كه فارغالتحصيل مىشوند، زير نظر يكى از استادان باتجربه، تحقيقاتى انجام دهند و اين شيوه را ادامه دهند. اين تجربهاى است كه در بعضى جاها انجام گرفته موفق هم بوده است. اگر اين برنامه انجام شود، افراد به حد خودكفايى در تحقيق مىرسند. در تدريس هم مىتوان اين كار را انجام داد: استاد ورزيدهاى بيايد و جمعى محدود را در جلسات هفتگى گرد آورد؛ آنها تدريس كنند و نقاط ضعفشان را بگويد، شيوه تدريسشان را ارزيابى كند، تمرين نمايند و روش تدريس نظرى و عملى را فراگيرند تا در تدريس موفق باشند. اين نوع كارها آنگونه كه در دانشگاه به صورت محدود و در زمان كوتاه انجام مىگيرد، موفقيت كامل ندارد؛ بايد تداوم داشته باشد تا به نتيجه مطلوب برسد.
معرفت: قرآن چه نقش و جايگاهى در شكل دادن به معرفت دينى يك مسلمان و نيز حيات فردى و اجتماعى او در دنياى امروز دارد؟
حجت الاسلام رجبى: قرآن مجيد همانگونه كه خود در معرفى خودش مىفرمايد، نور است و اين نور در زمينههاى گوناگون زندگى، اعم از معرفت دينى و آگاهىهاى انسان، گرايشها و جنبههاى اخلاقى و نيز بعد رفتارى انسان، چه فردى و چه اجتماعى، هدايتگر و روشنگر است؛ به تعبير خود قرآن: «يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ» (مائده: 16) در ميان مسيرهاى مختلفى كه انسان به سوى سعادت فردى و اجتماعى، دنيوى و اخروىاش دارد مسيرهايى وجود دارد كه به تعبير قرآن، مسير سلام است؛ قرآن كسى را كه در پى خشنودى خدا باشد ـ يعنى انسانى كه معتقد به قرآن باشد و قرآن را به عنوان راهنماى عمل و فكر خود قرار داده است، به راههايى كه لغزش و انحرافى در آن نيست راهنمايى مىكند. بنابراين، ما براى آن كه مسير دقيق سعادت واقعى خود را تشخيص دهيم و در آن گام برداريم، در هر زمينهاى كه بخواهيم، قرآن مىتواند راهنماى ما باشد و آن هم راهنمايى به نحو تام، به بيان نورانى قرآن «يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» (اسراء: 9)؛ به استوارترين شيوه، انسان را براى نيل به سعادت راهنمايى مىكند. بنابراين در بعد معرفتى، حتى معارفى كه انسان با توجه به ابزارهاى شناختى در اختيار دارد، مقدارى از راه را مىپيمايد، ولى در ادامه، امكان اين كه بتواند مسير را خود تشخيص بدهد براى او وجود ندارد. اما خداوند به وسيله قرآن، نيازهاى معرفتى انسان را تأمين مىكند علاوه بر آن اگر انسان به دستورات آن عمل نمايد، در جاهايى كه انسان به دلايل مختلفى كه اقتضاى وجود او و زندگى دنيايى است از آن غفلت مىكند، خداوند در پرتو قرآن، او را دستگيرى مىكند و معرفت لازم را در اختيارش قرار مىدهد. «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ» (اعراف: 201) قرآن هم راه را نشان مىدهد، هم معرفت در اختيار انسان قرار مىدهد و هم در جاهايى كه انسان به طور طبيعى امكان لغزش در بعد معرفتى دارد ـ اگر كسى با قرآن انس داشته باشد ـ او را از لغزش محافظت مىكند.
در بعد اخلاقى هم همينطور است. در زندگى فردى و اجتماعى، تمايلات سركش انسان به طور طبيعى شكوفا مىشود. و تمايلات انسانى نياز به تلاش آگاهانه دارد. اگر در پرتو تعاليم انبياء: از جمله تعليمات قرآن قرار بگيرد، امكان نجات دارد، وگرنه همانگونه كه در آيات فراوانى به اين نكته اشاره كرده زيان خواهد كرد: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»(عصر:2ـ 3)؛ «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً * إِلَّا الْمُصَلِّينَ» (معارج: 19 الى 22) اينگونه تعبيرها كه به طوركلى، انسان را در مسير نادرست مىداند مگر جايى كه دست به دامان وحى شود، معنايش اين است كه انسان از نظر خصلتهاى درونى، اگر در مسير درست قرار نگيرد و در پرتو تعاليم قرآن قرار نگيرد از مسيرش منحرف مىشود. در بعد رفتارى نيز چنين است. به هر حال، از بيانات پيامبر گرامى صلیاللهعلیهوآلهوسلم و ائمّه طاهرين ما مىتوانيم و بايد استفاده كنيم ولى اعتبار آنها و هدايت به سوى آنها هم توسط قرآن صورت مىگيرد. بهعلاوه به نظر مىرسد كه قرآن نزديکترين راه است؛ يعنى ما به آسانى به اين نتيجه مىرسيم كه قرآن سخن خداست، بدون اين كه نياز به بررسىهاى سندى داشته باشد. قرآن متنى است كه به اتفاق همه مسلمانها، سخن خداست و كسى نياز به احراز اين موضوع ندارد، يک راه ميانبرى است كه سريعتر انسان را به نتيجه مىرساند، همه فرق مسلمان، با همه اختلافهايشان قرآن را به عنوان محور اسلام قبول دارند و ترديدى در آن نيست، بهعنوان راهنماى عمل مىتواند مورد استفاده قرار بگيرد. اما در پذيرش روايات در ميان فرق، نظرگاههاى مختلفى وجود دارد و نياز به بررسىهاى سندى است.
بنابراين، قرآن، هم از نظر اين كه راهى ميانبر است، هم از نظر اتفاقى كه بر اصل متن آن وجود دارد و هم بهلحاظ توصيههاى فراوانى كه به خواندن قرآن و بهرهگيرى از آن شده است كه هر قدر انسان با قرآن بيشتر انس بگيرد، با صفاى باطن و با ايمان و اعتقاد، به همان ميزان به خدا نزديک مىشود، يك منبع و يک راهنماى منحصر به فرد در جهان اسلام، بلكه در جهان بشريت است و مىتوان گفت كه نقش منحصر بهفردى در شكل دادن معرفت دينى انسان و حيات فردى و اجتماعى او بر عهده دارد. البته هيچگاه مقصود از اين نكته بىنيازى از بيانات پيامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم و ائمه نيست.
معرفت: آيا خود افراد هم مستقيماً مىتوانند از قرآن استفاده كنند يا نياز به واسطهاى هست؟
حجت الاسلام رجبى: هر كتابى كه براى توده مردم نوشته شده باشد تنها شرط فهم آن، آشنايى با زبان آن كتاب و برخوردارى از قدرت درک و دقت است. اما وقتى كتابى محدود به توده مردم نيست و مىخواهد همه قشرها را هدايت كند و به فرمايش مرحوم علاّمه طباطبائى، براى يك حقوقدان منبع حقوقى است، براى يك فيلسوف راهنماى بحثهاى عقلى است و همينطور دانشمندان رشتههاى ديگر، اين كتاب نه تنها يك راهنما، بلكه يك معجزه است؛ كسى كه با تخصص ويژه خود وارد قرآن مىشود مىبيند كه مطالب شگفتانگيزى در آن وجود دارد كه حتى دانشمندان و محققان نمىتوانند به اين حد از معرفت دست يابند و آن را ارائه بدهند. چنين كتابى كه مىخواهد همه را هدايت كند، داراى درجات است؛ يک سطح آن در سطح عموم است كه اگر كسى زبان عربى را به خوبى بداند و بر ادبيات عرب دقيقاً مسلط باشد، مىتواند به سطح اول از فهم قرآن دست يابد. اين همان چيزى است كه در بعضى روايات آمده است: «فالعباراتُ للعوامِ»؛[1] براى توده مردم، فهم قرآن در حد عبارت ظاهرى امكان پذير است. اما قرآن در اين حد خلاصه نمىشود؛ درجات ديگرى نيز دارد كه با اين حد از معلومات دست يافتنى نيست و نياز به معارف بالاتر و صفاى باطن فراترى دارد. از سوى ديگر خود آيات هم چنان كه در بعضى از روايات هم آمده، چند قسم است: برخى از آيات را به روشنى نمىتوانيم بفهميم، حتى گاهى مفسران بزرگ هم در فهم بعضى آيات دچار مشكل مىشوند. بنابراين، چنين نيست كه هر آيهاى را هر كسى بتواند بفهمد. مىتوان گفت يک تقسيم بندى عرضى داريم و يک تقسيم بندى طولى؛ يک تقسيم بندى افقى داريم، يک تقسيم بندى عمودى و در هر دو سو، يک مقطع براى كسانى است كه با ادبيات عرب آشنا بوده و بخواهند قرآن را بفهمند. اگر كسى از سر لجاج و عناد و غرضورزى و سوء استفاده بخواهد سراغ قرآن بيايد و با آن معارضه كند، بسيارى از حقايق آن را نمىفهمد. اين نكات در روايات آمده، در خود آيات هم به آن اشاره شده است. بر اين اساس، در حدى از فهم قرآن، كه حد توده مردم است. هيچ قيد و شرط و شيوه خاصى وجود ندارد؛ بههمين دليل قرآن تحدى مىكند و مشركان هم سخن قرآن را مىفهمند و برمىآشوبند و يا ديگر اقشار توده مردم به حقايق آن پى مىبرند و تسليم مىشوند. البته اينگونه نيست كه هر كس هرچه دلش بخواهد بگويد و آن را به قرآن نسبت دهد، بايد با عبارات قرآن طبق قواعد زبان عرب و عرف گفتوگو عقلايى سازگار باشد و هركس ضرورت رعايت اين نكات را درک مىكند و كسانى كه بىحساب حرف مىزنند و نسبتهايى مىدهد اكثر قريب به اتفاقشان اين حقيقت را درک مىكنند: «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ» (قیامت: آیه14) هم افراد توده مردم و هم برخى از خواص كه گاه برداشتهاى انحرافى مىكنند و گرايشهاى سياسى و غيره آنان را به اين امور مىكشاند خود خوب درک مىكنند كه عيب كار كجاست؛ به قول مولانا اگر خود توان پى بردن به عمق آيات را ندارند ولى مىدانند كه آنچه مىگويند اشتباه است:
تو نمىدانى كه آن اشتر كجاست ليک دانى كين نشانىها خطاست
هركس ادعا مىكند كه قرآن مطلبى را مىگويد، بايد بتواند مستند به تعابير آن، نكات ادبى آن و قواعد محاورهاى عقلا باشد. اگر چنين شد، معنايش آن است كه روش و معيار خاصى وجود دارد و فهم قرآن ذوقى و سليقهاى نيست و در اين صورت، قرائتهاى مختلف ـ كه امروزه مطرح است ـ حرف باطلى خواهد بود. قرائتهاى مختلف به اين معنا كه هر كسى برداشتى داشته باشد و معلوم نباشد كه كدام حق است و كدام باطل يا همه حق است و همه بخشى از حق را دارند و معيارى هم براى تشخيص حق و باطل آنها در دست نيست، اين سخن نادرستى است. اين در جايى است كه بگوييم براى فهم ظاهر و برداشت از قرآن، هيچ معيارى نداريم، هر كس طبق ذوق و سليقهاش چيزى مىگويد، در صورتى كه بحث تفصيلى و مستدل در جاى خود در كتابهاى اصولى مطرح شده است كه استفاده از قرآن در حد اوليهاش هم بايد مستند به قواعد و اصول خاص خود باشد. منتهى هر قدر بخواهيم فهمها عميقتر باشد، نكات و قواعد عميقترى مىطلبد و تخصص لازم دارد؛ مانند هر رشته علمى ديگر كه نياز به تخصص دارد. در اين فرصت كوتاه نمىتوان به دلايل نياز به تخصص در فهم آيات پرداخت؛ زيرا خود يک فرصت جداگانهاى مىطلبد. ولى اجمالاً چنان كه گفته شد بايد مقدمات و تخصص لازم در فهم را فراهم ساخت. تسلط به زبان عربى و قواعد ادبيات عرب، رعايت اصول محاوره عقلايى، شناسايى دقيق قرائن كلام و بهرهگيرى از آنها و معيار قراردادن مطالب معتبر، فراگيرى علوم مورد نياز و شيوه استفاده از منابع تفسير و نيز شيوه و مراحل تفسير امورى است كه براى فهم دقيق آيات قرآن ضرورت دارد.
معرفت: اساسىترين پرسشهايى كه امروزه در حوزه قرآن پژوهى فراروى محققان قرار دارد چيست؟ در اين راستا، چه مباحثى بايد در اولويت پژوهشى قرار گيرد؟
حجت الاسلام رجبى: در مورد اولويت بندى مباحث قرآن پژوهى، مانند ساير زمينهها بايد معيارهايى براى اولويت بندى در نظر بگيريم و بر اساس آن بگوييم چه سؤالهايى مهمتر و داراى اولويت بيشتر است. به نظر مىرسد كه از يکسو، بايد به مسائل مبنايى قرآن پژوهى ـ چيزهايى كه اگر در آنها مناقشه شود كل بحثهاى قرآن زير سؤال مىرود ـ پرداخت. همچنين يكى از معيارهاى اولويت پاسخگويى به نيازهاى زمان و شبهات روز است كه براى قشرهاى مختلف درباره قرآن و معارف آن مطرح است و نيز نيازهاى بالفعل جامعهمان و جامعه اسلامى و جامعه جهانى در دستيابى به ديدگاه قرآن در زمينههاى مختلف امروزين است، اين شيوهاى است كه بزرگان ما در طول تاريخ به آن همت گماردهاند. آنها هم متناسب با زمان خود، با اين دو معيار به مباحث پرداختهاند. دانشمندان بزرگى مانند شيخ مفيد، علاّمه طباطبايى، شهيد مطهری؛ و حضرت آيتالله مصباح، هم مباحث مبنايى را در نظر داشتهاند، هم پرسشهاى روز جامعه را، به خصوص شبهاتى را كه در سطح وسيعى مطرح بوده و در قشرهاى تحصيل كرده وجود دارد. مرحوم علاّمه طباطبائى در تفسير الميزان يا در بحثهاى روشرئاليسم و امثال آن توجهشان به اين نكات معطوف بوده است. مرحوم شهيد مطهرى نيز به همين صورت. ما هم اگر بخواهيم اولويت بندى كنيم، بايد با همين دو معيار به سراغ قرآن پژوهى برويم. بنابراين، اگر در باب قرآن پژوهى بخواهيم بگوييم چه مسائلى اولويت دارد، بحثهاى هرمنوتيک و فهم متون دينى يک مسأله اساسى است، بحث زبان قرآن و زبان دين، قرائتهاى مختلف از دين، قلمروشناسى بيانات قرآنى و اين كه قرآن به چه مسائلى مىپردازد و حيطه مسائلاش اداره امور دنيوى بهويژه جنبههاى اجتماعى و از جمله حكومتى را در برمىگيرد يا خير و نيز بحثهاى روششناسى ـ كه از قديم مطرح بوده ـ و جهانى و جاودانگى بودن بيانات قرآن از جمله مسائل داراى اولويت است. علاوه بر اينها، بحثهاى مربوط به مبانى فهم قرآن و اعجاز قرآن هنوز هم جاى تحقيق جدّى دارد همچنين مسأله مصونيت قرآن از تحريف ـ به لحاظ نسبتى كه از سوى بعضى محافل به شيعه داده مىشود ـ از مسائل مهم است.
نكته ديگر اين كه ما اين معارف را بايد به صورت نظاممند ارائه كنيم. تفسير موضوعى هنوز به تحقيق جدّى در زمينههاى گوناگون نياز دارد. اگر بتوانيم يک نظام اقتصادى اسلامى با توجه به آيات و روايات ارائه دهيم كار بسيار مطلوبى است يا اگر بتوانيم ديدگاههاى تربيتى قرآن را ارائه دهيم كار بسيار مهم و مفيدى براى جامعه است. اينها يک سلسله مسائل ضرورى است كه هم بايد مبانىاش بررسى شود و هم مسائلاش. اكنون جهان اسلام چشمش به نظام ما و تحقيقاتى است كه در حوزهها و دانشگاههاى ما انجام مىگيرد. ما بايد پاسخ اينگونه سؤالها را فراهم كنيم و آماده داشته باشيم، وگرنه با يكى از دو نتيجه نامطلوب مواجه خواهيم شد: يا اين تلقى پيدا مىشود كه اسلام در اين زمينهها سخنى ندارد و یک دين اجتماعى كه پاسخگوى نيازهاى انسان در همه زمينهها باشد، نيست يا اين كه برداشتهاى انحرافى به نام «اسلام» ارائه خواهد شد كه هر دو به جدا شدن انسانها از اسلام و از قرآن منجر خواهد شد. بنابراين، اين مباحث را با نكاتى كه بايد در آنها رعايت شود و متناسب با سطوح جامعه، اعم از قشر توده مردم، جوان و نوجوانان و كودكان، به جامعه عرضه كنيم.
معرفت: براى ترويج فرهنگ قرآنى در سطح عموم و نيز عرضه مباحث آن به صورت روزآمد چه توصيههايى داريد؟
حجت الاسلام رجبى: در زمينه ترويج قرآن براى عموم مىتوان گفت از آن جا كه قرآن براى عموم مردم از هر قشر و صنف و در هر سطح علمى و فرهنگى كه باشند نازل شده است و چون توده مردم يكسان نيستند، بايد يک برنامه چند مرحلهاى را در نظر بگيريم تا هركس در هر مرحلهاى هست، بتواند با قرآن انس بگيرد. از امتيازات اديان الهى اين است كه بر خلاف برخى از مكتبهاى ديگر، وقتى بحث سعادت و دستيابى به خوشبختى مطرح مىشود، نمىگويند بايد تا آخر راه بياييد، آن وقت ببينيد كه سعادت اينجاست و اگر كسى تا آخر نرود چيزى عايدش نشود. در اديان الهى، سخن بر سر اين است كه انسان در هر لحظه مىتواند يک قدم به خدا نزديک شود؛ يعنى كوچکترين كار، يک پيشرفت تلقى مىشود. اين يعنى داراى درجات بودن، و نكته بسيار مهمى است كه فرد احساس كند با يک كلمه يا يک نگاه مىتواند به سعادت نزديک شود يا از آن دور گردد.
بنابراين، وقتى هدفگذارى مىكنيم و براى جمعى برنامهريزى مىنماييم، برنامه بايد داراى درجات و مراتب باشد. در ترويج قرآن نيز، بايد اينگونه عمل كنيم؛ نكته دوم آن است كه ما مىتوانيم و بايد نگرش نادرست افراد، را نسبت به قرآن عوض كنيم. به گونهاى كه به هر حدّى از معرفت و انس با قرآن كه مىرسند به آن قانع نباشند؛ و يكى از محورهايى كه دشمنان ما آن را هدف گرفته است تخريب بينش صحيح نسبت به قرآن و القاء بينشهاى نادرست در باب قرآن به افراد جامعه است كه يا به كلى سراغ قرآن نيايند و يا در زمينهها و ابعاد بسيار جزئى قرآن را مرجع خود بدانند. مقصود بنده از نگرش مفهوم روانشناختى آن است كه شامل بعد معرفتى، عاطفى و ديگر مؤلفهها است نه صرفاً بعد معرفتى آن. افراد هم بايد شناخت درست از قرآن و معارف آن داشته باشند و هم از نظر عاطفى دلبستگى خاص نسبت به قرآن داشته باشند و به قرآن عشق بورزند و ما بايد در هر دو زمينه تلاش كنيم.
بنابراين، اگر يک برنامه چند مرحلهاى داشته باشيم، بهترين راه ترويج است و در كنار آن، ايجاد انگيزه براى افراد و اصلاح نگرش آنها نسبت به قرآن. مرحوم علاّمه بلاغى مىفرمايد: در صدر اسلام، قرآن همه چيز مردم بود؛ هم كتاب انسشان بود، هم راهنماى عملشان، هم معجزه پيامبرشان بود، هم متن معارفشان بود، هم منبع دينشان؛[2] يعنى در هر زمينهاى كه مىخواستند اشباع شوند، سراغ قرآن مىآمدند. اگر اين حالت ايجاد شود، قرآن در همهجا نفوذ كرده و اين بهترين شيوه ترويج قرآن است.
اما اين كه بخواهيم مسائل روزآمد باشد، بايد هر مسألهاى را كه مىخواهيم ارائه كنيم در سه بعد به جنبه روزآمدى آن بپردازيم: يكى آن كه قبلاً اشاره شد؛ سؤالاتى را كه براى مردم مطرح است مورد توجه قرار دهيم. اگر آنچه را كه براى توده مردم و اقشار مختلف از جمله قشر جوان مطرح است مورد توجه قرار دهيم، سريع جذب مىشوند؛ همچون تشنهاى كه آب زلال در اختيارش قرار دهيم. ولى اگر مسائل ديگرى را برايشان بگوييم جذب نمىشوند يا بسيار كم جذب مىشوند. دوم، شيوه و زبان ارائه است؛ ما بايد متناسب با مخاطب، پيام قرآن را ارائه دهيم؛ ويژگىهاى مخاطب را مورد توجه قرار دهيم و متناسب با او بنويسيم. البته ما بايد مدار و معيارمان ارائه آنچه به صلاح جامعه و مردم و نياز واقعى آنان است باشد نه خواستههاى كاذب و نادرستى كه القا مىشود ولى ابتدا بايد زمينهسازى كنيم و احساس نياز را پديد آوريم و نيز با زبان آنان به آنان ارائه كنيم. قشر جوان چيزهايى برايش جاذبه دارد و زبانى برايش مفهوم است غير از توده مردم و زبان آنها؛ همانگونه كه متخصصان هر رشته زبانى خاص دارند. بايد هر قشرى را متناسب با نيازهايى كه دارد و خصوصيات زبانىاش تغذيه فكرى كنيم.
سوم آن كه در ارائه مفاهيم و انتقال آنها به ديگران، باز از فنآورى روز استفاده كنيم. در ارائه معارف قرآنى، نبايد فقط صرف نوشتن كتاب يا مقاله يا ارائه سخنرانى را كافى بدانيم، هم در بعد تحقيق از تكنيکها و امكانات جديد مانند رايانه و اينترنت استفاده كنيم و هم در ارائه نتايج از فنون مختلف پيامرسانى و ارتباطات استفاده كنيم؛ از انواع شيوههاى هنرى مانند شعر، داستان، تصوير، نرم افزارهاى رايانهاى و مانند آن بهره بگيريم و همانگونه كه قرآن در دفاع نظامى از اسلام مىفرمايد: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» (انفال: 60) در ترويج و دفاع فكرى و فرهنگى هم، بايد همه امكانات را فراهم و از آن بهره بگيريم و در هر زمينهاى از فنآورىهاى موجود استفاده كنيم و نكته ديگر در نظر گرفتن وضعيت جهانى و دشمنشناسى و ترفندهاى دشمنان است. امروزه شرايط اجتماعى به گونهاى است كه ارتباطات، همه جوامع و فرهنگها را به هم مرتبط ساخته و به اصطلاح دهكده جهانى پديد آمده است و دشمن با برنامههاى حساب شده قدم به قدم پيش مىآيد و حتى به نام قرآن و فرهنگ قرآنى افكار باطل و ضدقرآنى را با مغلطه كارى به مردم تزريق مىكند ما بايد ترفندهاى آنها را بشناسيم و متناسب با آن پاسخ بدهيم.
معرفت: ارائه مباحث متناسب با ويژگى مخاطب مستلزم تربيت نيروهايى متخصص با توانايىهاى لازم است. براى تربيت اين نيروها چه بايد كرد؟
حجت الاسلام رجبى: نكته اول آن است كه بايد در گزينش نيروها دقت كافى به عمل آيد تا نيروهاى داراى استعداد و علاقه كافى به اين زمينه، وارد رشته شوند. همچنين برنامه درسى مناسب و دقيق به گونهاى كه اين هدف را تأمين كند بايد طراحى شود. و در مرحله سوم براى اجراى اين برنامه آموزشى نيز اساتيد ورزيده و جدى و شاگردپرور به كارگرفته شوند و تحقيقات ضمن تحصيل به صورت جدى تعقيب شود و به مورد اجرا درآيد.
در مرحله پاياننامه نويسى هم نسبت به انتخاب موضوع، اساتيد راهنما و مشاور و روند نوشتن پاياننامه تلاش و دقت كافى صورت پذيرد تا پاياننامه با اتقان مطلوب و رعايت استانداردهاى علمى نوشته و دفاع شود.
نكته چهارم آن است كه از تجارب علمى و تحقيقى صاحب نظران رشته به صورت جلسات علمى و كنفرانسها تحقيقى براى گروه بهرهگيرى شود و سرانجام تشويق مادى و معنوى گروه و ايجاد انگيزههاى معنوى و الهى و فراهم آوردن زمينه براى كارورزى تحقيقى ضرورت دارد.
از سوى ديگر دانشپژوهان نيز بايد به نوآورى و خلاقيت در اين عرصه تشويق شوند و خود نيز امورى را به عنوان اصول اساسى محقق سازند. اولين اصل اساسى توجه به خدا و ائمّه اطهار: به خصوص امام زمان علیهالسلام است كه نقش عمدهاى در موفقيت انسان دارد. تمام بزرگان ما به اين امر توصيه كردهاند، اگر در هر زمينه علمى ديگر اين شرط نقش بازى كند، در اينجا نقش منحصر به فرد دارد و فقدان آن بسيار زيانبار است و اين نقطه شروع و اولين شرط موفقيت است.
در شرح حال مرحوم علامه طباطبايى نوشتهاند كه با استمداد و توجه به اميرمؤمنان على علیهالسلام و عنايت ايشان زمينههاى موفقيت برايشان فراهم شد و درباره تفسير شريف الميزان، اساتيد بزرگوار فرمودهاند كه اين كتاب فقط با فكر نوشته نشده است، با امداد غيبى و عنايات خاصه نوشته شده است.
اصل دوم جدّيت است. گاهى به برخى از عزيزانى كه براى انتخاب رشته به من مراجعه مىكنند عرض مىكنم كه اگر به هر رشتهاى وارد شويد و در آن جدّى باشيد، حتى اگر از سطح متوسط استعداد برخوردار هستيد، مىتوانيد به درجات بالايى برسيد. در طول تاريخ معرفت بشرى، افرادى از اين نمونهها داشتهايم كه گاهى اشخاص حتى ديرفهم بودهاند، ولى چون انگيزه قوى در آنها ايجاد شده، از دانشمندان بزرگ شدهاند. هيچكارى را نبايد جزئى و بىاهميت تلقى كرد. اين درسى است كه دين به ما مى دهد. در روايات هم داريم كه هيچ عمل خيرى را هر چند كوچک باشد، كوچک نشماريد.[3] هيچ عمل ناشايستى را هم هر چند كوچک باشد، حقير ندانيد.[4] در زمينه تحقيق هم بايد هر نكتهاى و هر فرصتى را جدّى گرفت. جديّت عنصر مهمى است كه در موفقيت محققان هر رشته بسيار مهم است.
اصل سوم نظم و انضباط در كارها و برنامهريزى داشتن براى تحصيل و تحقيق است؛ اميرالمؤمنين، على علیهالسلام، در آخرين لحظههاى عمر پربركت خود در توصيههايشان مىفرمايند: «اُوصيكُم بِتَقوَى اللّه ِ و نَظمِ أمرِكُم»[5] از اين وصيت معلوم مىشود كه نظم نقش اساسى در كار دارد. يكى از ويژگىهاى حضرت امام؛ هم نظم بوده است؛ همانگونه كه از ويژگىهاى شهيد بهشتى، شهيد قدوسى و حضرت استاد مصباح نظم ويژه اين بزرگواران است؛ اين عاملى است كه در موفقيت بسيار نقش دارد، و علاوه بر اين كه در ديگران هم مؤثر واقع مىشود و الگو مىگيرند، موجب مىشود بيشترين بهره را از اوقات ببريم. بهعكس، بىنظمى موجب مىشود كه بيشترين تلفات و خسارات را در زندگى داشته باشيم. اگر كسى بتواند اين سه عنصر را داشته باشد، موفقيت را براى خود ضمانت كرده است.
معرفت: از حضرتعالى كه وقت خودتان را در اختيار قرآنپژوهان قرار داديد، سپاس گزاريم.
[1] بحارالانوار، ج 78، ص 278، روايت 113، ج 92، ص 20، روايت 18
[2] آلاء الرحمن فى تفسير القرآن، ج 1، ص 17 (قم، مكتبة الوجدانى)
[3] نهجالبلاغه، قصار الحكم، ص 422
[4] بحارالانوار، ج 73، باب 137، روايت 62، ص 355 / باب 47
[5] همان