گفتاري درباره نزول قرآن(2)
این مقاله در شماره 2 نشریه علمی پژوهشی معرفت (پاییز ۱۳۷1) منتشر گردیده که متن کامل آن منتشر میگردد.
یادآوری
در قسمت اول این مقاله، ابتدا به بررسی آیات در رابطه با منزل و منزل علیه پرداخته سپس به كیفیت نزول قرآن، انواع نزول، زمان و مراتب نزول قرآن پرداختیم. در پایان با طرح سوالی مقاله را خاتمه دادیم. اینک مقاله را با پاسخ به آن سوال پی میگیریم.
اشكال دیگری كه مطرح میشود آن است كه، چگونه ممكن است بیانات قرآنی ناظر به قضایای شخصیه و اوضاع و احوال خاص و نیز خطابهای شخصی و گروهی ناظر به افراد و گروههای معین، بهویژه ناسخ و منسوخ كه با ترتیب زمانی، و فاصله زمانی، معنی و مفهوم مییابند قبل از تحقق آن شرایط و وجود آن مخاطبین و فرارسیدن زمان آن بیانات، آنهم یکجا و با هم جمع شده و دفعتا نازل شوند؟ (۱)
پاسخ آن است كه این امر نیز نظیر نطقها و اعلامیههاست كه قبل از زمان القاء آن به مردم تهیه میشود و یا طرحهای متعددی كه در عرض یكدیگر نبوده بلكه درطول یكدیگرند و باصطلاح طرح روی طرح میباشند، منتهی در طرحهای انسانی بلحاظ محدودیت اطلاع انسان از آینده طرحها بصورت شرطی بیان میشوند و نیز خطابات مبنتی بر رفتارهای فردی و گروهی را نمیتوان چندان دقیق تنظیم كرد ولی این نواقص در بیانات قرآنی مصداق ندارد از سوی دیگر با توجه به آنكه نزول دفعی به طور مستقیم برای عمل و ابلاغ به مردم نیست مشكلی در این جهت وجود ندارد بعلاوه بنابر آنچه مرحوم علامه رضواناللهتعالیعلیه فرمودهاند؛ نزول دفعی بصورت اجمال و بساطت است و لهذا امور یاد شده بصورت تفصیلی نازل نشده و اشكال از اساس منتفی است والله العالم بالصواب.
تفاوت فرمایش علامه با قول الهام گرفته از روایات
در بیانات مرحوم علامه طباطبایی رحمهاللهعلیه سه نكته وجود دارد كه ظاهر روایات نسبت به آن ساكت و شاید بتوان گفت با آن منافات دارد و نیازمند توجیه است:
نخست آنكه طبق بیان ایشان، در نزول دفعی، قرآن مجید بصورت اجمال و بساطت نازل شده، و در نزول تدریجی وجود تفصیل یافته آن، فرود آمده است ولی روایات ظهور در آن دارند كه همان وجود تفصیلی در شب قدر یکجا و جمله واحده تنزل یافته است و دستكم نسبت به آن ساكت است، ولی صرف نظر از تأملی كه در برخی از ادله ایشان مطرح است، میتوان گفت كه آیات شریفه دلالت بر آن دارد كه شبقدر، شب كثرت و تفریق است و با وجود تفصیلی قرآن و نزولش در شبقدر تناسب دارد. تبیین آیات و روایات بگونهای كه قابل جمع با بیانات مرحوم علامه رحمهاللهعلیه باشد به این صورت ممكن است كه گفته شود این نزول دفعی عین آن نزول تدریجی است و از مصادیق اجمالی عین كشف تفصیلی در فلسفه است. (۲)
دومین تفاوت آن است كه منزل علیه در روایات در نزول دفعی بیت المعمور یا «سَفَرَةٍ * كِرامٍ بَرَرَةٍ» اند و در نزول تدریجی قلب مقدس رسول گرامی اسلامصلیاللهعلیهوآلهوسلم . ولی طبق بیان مرحوم علامه رحمهاللهعلیه منزل علیه در دو نزول، قلب مقدس آن حضرت صلیاللهعلیهوآلهوسلم است. برای این مدعا با توجه به بیانات ایشان دو دلیل میتوان اقامه كرد. نخست آنكه آیات شریفه: (لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ * إِنَّ عَلَینا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ) قیامت/۱۶و۱۷ و (لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یقْضى إِلَیكَ وَحْیهُ) طه/۱۱۴ دلالت بر علم پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم به قرآن قبل از نزول یا انقضاء نزول تدریجی دارد، و این علم در اثر همان نزول دفعی بر آن حضرت است ولی در جمع بین روایات و فرمایش ایشان میتوان گفت، نزول قرآن بر بیت المعمور نزول به مرحلهای است كه پیامبر میتواند به آن علم پیدا كند، و این مسئله امر عجیبی نیست در جائیكه دلالت بر آن دارد كه «مطهرون» وجود متعالی قرآن در لوح محفوظ را «مس» كرده و از حقایق آن مطلع میشوند. بنابراین امكان دارد با وجود آنكه قرآن بر پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم نازل نشده است آن وجود مقدس نسبت به آن اشراف علمی حاصل كند، و قبل از نزول تدریجی نسبت به كل آن اطلاع داشته باشد.
این مطلب وجه جمع مناسبی بین آیات نزول دفعی و آیات «۱۷/۱۶ قیامت» و «۱۱۴/ طه» است. و موید آن آیات (إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِیمٌ * فِی كِتابٍ مَكْنُونٍ * لا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ) واقعه/ ۷۹-۷۷ میباشد. این نكته نیز شایان ذكر است كه ایشان در مورد كاربرد ماده نزول در قالبهای باب افعال و تفعیل تبیین ویژهای دارند كه میتواند موید همین دیدگاه باشند ولی قابل مناقشه است.
خلاصه آن بیان این است كه: باب افعال و تفعیل كه هر دو، فعل لازم را متعدی میكنند دارای خصوصیات ویژهای هستند، از جمله آن كه باب تفعیل بر تدریج دلالت دارد و باب افعال دفعیبودن و عدم تدریج را میرساند. و در مورد نزول قرآن این ماده هم در قالب باب افعال بكار رفته و هم در قالب باب تفعیل، در مواردی كه در باب افعال بكار رفته دلالت بر نزول دفعی قرآن جمله واحده دارد، و در مواردی كه در باب تفعیل قرار گرفته دلالت بر نزول تدریجی قرآن میكند. ایشان بر همین اساس، در صدد توجیه كلیه آیاتی برآوردهاند كه، در قالب باب تفعیل آمده ولی در مقام بیان نزول دفعی قرآن است و یا در قالب باب افعال است ولی از نزول تدریجی قرآن سخن میگوید، مانند آیه شریفه: (وَ قالَ الَّذِینَ كَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً) فرقان/۲۲ كه مقصود نزول دفعی است ولی از واژه نزل و از قالب باب تفعیل استفاده شده است، و آیه شریفه (إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ) یوسف/۲ كه در مقام بیان نزول تدریجی قرآن شریف بود ولی در قالب باب افعال بیان فرموده است. این مطلب و نیز مشابه این توجیهات را در مواردی كه نزول در مورد غیر قرآن بكار رفته است نیز ذكر كردهاند. (۳)
ولی گذشته از آنچه كه برخی مفسرین ادعا كردهاند مبنی بر این كه، این امر غالبا در افعالی است كه ثلاثی مجردشان متعدی است(۴) بعلاوه در افعالی كه قبل از تضعیف لازماند و بعد از تضعیف متعدی میشوند، همین متعدی شدن نشانه عدم اراده تكثیر است و در مورد بحث نیز چنین است میتوان گفت همانطور كه در كتب صرف متعرض شدهاند، (۵) باب تفعیل دلالت بر كثرت گاهی در فاعل مراد است مانند: موّتت الآبال یعنی شتران زیادی مردند، و گاهی كثرت در مفعول منظور است، الابواب یعنی دربهای بسیاری را ببست و گاهی كثرت در خود فعل مورد توجه است، مانند: طوّف الرجل یعنی فعل طواف مكررا تحقق یافته است. در مورد نزول قرآن نیز ممكن است یكی از سه معنای فوق مراد باشد، كه در صورت اراده كثرت در مفعول بصورت نزول تدریجی و یا كثرت مفعول نزول ملازم با تدریج از لوازم معنی است و در صورتی كه كثرت در فاعل بلحاظ آورندگان وحی مراد باشد تعدد فرشتگان وحی را میفهماند، كثرت در فعل نیز میتواند منظور باشد كه در این صورت دلالت بر تعداد مراتب نزول دارد یعنی قرآن كه مرحلهای از علم الهی بوده، به مراتب متعدد و مراحل فراوان نزول بعد از نزول داشته، تا به حدی رسیده است كه به صورت یک امر خواندنی عربی و قابل فهم، در آمده است (۶) افزون بر آن در آیات قرآن و موارد كاربرد نزول و انزال شاهدی بر این مدعا نیست بلكه شواهد بر خلاف آن وجود دارد، نظیر آیه شریفه (وَ قالَ الَّذِینَ كَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِیلًا ) فرقان/۳۲.
سومین نكته آنكه، قرآن مجید دو وجود دارد: یک وجود بسیط كه در كتاب مبین و لوح محفوظ است و به نزول دفعی بر پیامبرصلیاللهوعلیهوآلهوسلم نازل شده است، و یک وجود مفصل و دارای اجزاء و بخشها كه با نزول [تدریجی نازل] گردیده است. ایشان برای اثبات مدعای خویش، علاوه بر تفاوت انزال و تنزیل و دلالت اولی بر نزولی دفعی و دومی بر وجود تدریجی و علاوه بر آیات دال بر علم پیامبرصلیاللهوعلیهوآلهوسلم به معارف قرآن پیش از نزول تدریجی، به دو دسته دیگر از آیات شریفه استدلال كردهاند، نخست آیات دلالت كننده بر احكام قرآن قبل از تفصیل آن است (۷) مانند آیه شریفه: (كِتابٌ أُحْكِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِیمٍ خَبِیرٍ) هود/۱ و آیه كریمه (وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى عِلْمٍ) اعراف/۵۲ و آیه (وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ یفْتَرى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَینَ یدَیهِ وَ تَفْصِیلَ الْكِتابِ لا رَیبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ) یونس/۳۷ و دسته دوم آیات دال بر وجود تاویل برای قرآن و ظهور آن در روز قیامت و نیز آیات دال بر وجود قرآن در لوح محفوظ است. (۸)
آنچه در این مورد قابل طرح است اینكه: از آیات قرآن به خوبی استفاده میشود كه قرآن دارای چند وجود است، وجود در لوح محفوظ و نیز وجود تفصیلی و تدریجی و به تعبیر دقیقتر وجود مفروق یا مفرق آن. و نیز اگر از تنزیل قرآن نزولهای پیدرپی طولی و در مراحل مختلف استفاده كنیم و نزولها را در طول یكدیگر بدانیم، باز هم وجودهای متعددی غیر از وجود در لوح محفوظ میتوان استفاده كرد. و با توجه به آن كه نزول قرآن مادی نیست چه بسا بتوان از روایات دال بر دو نزول قرآن هم تعدد وجود قرآن را استفاده نمود هر چند عبارت روایات مشتمل بر واژه یا تعبیری نیست كه ظهور در وجودهای متعدد قرآن داشته باشد.
بنابراین، اگر مقصود ایشان حصر وجود قرآن در دو وجود است نمیتوان آن را مسلم دانست، همچنین ظاهر آیات این است كه وجود منزل به نزول دفعی غیر از وجود در لوح محفوظ است، در صورتی كه ظاهر بلكه صریح سخن ایشان آن است كه همان وجود لوح محفوظی در نزول دفعی تنزّل یافته است. مگر آنكه نزول قرآن به صعود پیامبرصلیاللهوعلیهوآلهوسلم و یا انزال آن توسط آن حضرت و یا أخذ جبرئیل از قلب مقدس آن وجود گرامی برگشت داده شود. (۹)
نزول تدریجی و تفصیل الكتاب
در بحث قبل گذشت كه قرآن مجید دارای وجود بسیطی در لوح محفوظ و عندالله است و از سوی دیگر نزول تدریجی حكایت از وجودی غیر بسیط دارد، این دو نكته نشان میدهد كه قرآن مجید قبل از نزول تدریجی به حالت مفّصل و مفروق درآمده و سپس نازل (به نزول تدریجی) شده است، پس غیر از نزول تدریجی یک مرحله تفصیل الكتاب هم داریم كه مقدمه نزول تدریجی و مقدم بر آن است. این مطلب در برخی از آیات تصریح شده و بر این نكته تاكید شده است كه تفصیل كتاب نیز از ناحیه خداوند است، به این معنی كه نزول قرآن به اینگونه نیست كه معانی بر پیامبرصلیاللهوعلیهوآلهوسلم نازل شود و آن حضرت آن را در قالب الفاظ و عبارت ریخته و بر مردم تلاوت فرموده باشد.
آیات دال بر این موضوعات عبارتاند از: (كِتابٌ أُحْكِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِیمٍ خَبِیرٍ) هود/۱ و (وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى عِلْمٍ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ) اعراف/۵۲ و (وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ یفْتَرى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَینَ یدَیهِ وَ تَفْصِیلَ الْكِتابِ لا رَیبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ) یونس/۳۷ و (أَ فَغَیرَ اللَّهِ أَبْتَغِی حَكَماً وَ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ إِلَیكُمُ الْكِتابَ مُفَصَّلًا) انعام/۱۱۴ و (وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا) (۱۰) اسراء/۱۰۶.
همانطور كه ملاحظه گردید در آیه اخیر اشاره به سرّ تفصیل كتاب و مفروق ساختن آن شده است، و سپس از نزول قرآن با واژه تنزیل كه مستلزم تدریج است سخن میگوید، اگر قرآن مفصل نمیشد امكان تلاوت با درنگ وجود نمیداشت.
این نكته نیز شایان ذكر است كه، چون «تفصیل الكتاب» در طول و مقدمه نزول و تلاوت تدریجی قرآن است، هدف مذكور برای آن نیز مقدمه و در طول هدف و سرّ نزول تدریجی است.
راز نزول تدریجی
مفسرین در بیان [آن] وجوهی ذكر كردهاند. برخی از این وجوه عدم تناسب نزول دفعی یا ویژگیهای انسان با توجه به هدف نزول قرآن است نظیر:
الف_ پیامبرصلیاللهوعلیهوآلهوسلم اُمی بوده و خواندن و نوشتن نمیدانسته است در این صورت اگر قرآن بصورت دفعی نازل میشد امكان سهو و نسیان در رساندن قرآن بهطور كامل به مردم وجود داشت و هدف نزول قرآن كه هدایت انسانها است تحقق نمییافت.
ب_ اگر قرآن بصورت دفعی نازل میشد و در اختیار مردم قرار میگرفت با توجه به اینكه حفظ آن در همان زمان ممكن نبود به نوشتن آن بصورت یک كتاب اقدام میشد و در چنین شرائطی وجود قرآن بصورت یک كتاب انگیزهای برای حفظ قرآن در سینهها وجود نداشت.
ج_ نزول دفعی قرآن به معنی یکجا القا شدن مقرارت و قوانین الهی برای مردم است در حالی كه مردم بهویژه مردم صدر اسلام آمادگی و تحمل دریافت و پذیرش آن را نداشتند.
د_ اگر نزول دفعی میبود منصب وساطت جبرئیل در نزول از بین میرفت زیرا پیامبرصلیاللهوعلیهوآلهوسلم در نزول تدریجی نیاز به وساطت جبرئیل علیهالسلام دارد.
برخی دیگر فوائد نزول تدریجی را بیان میكند نظیر:
الف_ مشاهده مكرر جبرئیل موجب تقویت روحیه پیامبرصلیاللهوعلیهوآلهوسلم میشود.
ب_ نزول قرآن بصورت تدریجی بُعد دیگری از اعجاز آن را ثابت میكند كه در عین آنكه بصورت پراكنده و متفرق نازل شده است هماهنگ و منسجم است.
ج_ چون در نزول تدریجی آیات قرآن متناسب با شرائط و همزمان با آنها نازل میشود فصاحت و بلاغت آن تأمین شد و اعجاز در فصاحت و بلاغت ثابت میگردد.
د_ نزول تدریجی عجز بشر را از آوردن قرآن به تعداد نزولهای تدریجی و یا سورههائی كه تدریجاً نازل میشود اثبات میكند و تحدی تكرار میشود (۱۱).
ولی رازهائی كه ذكر شد علاوه بر آنكه صرفاً توجیههائی است كه به ذهن صاحبان آن رسیده است و ریشه در معارف قرآنی و روائی ندارد، نمیتواند راز نزول تدریجی قرآن باشد بلكه برخی از آنها برخاسته از عدم معرفت به مقام مقدس رسول گرامی اسلام صلیاللهوعلیهوآلهوسلم است، برخی از اتفاق كافی برخوردار نبوده و قابل مناقشه است، پارهای از آنها كه صحیح به نظر میرسد بیان كننده اثر نزول تدریجی است نه راز نزول تدریجی قرآن.
آنچه كه در باب راز نزول تدریجی از آیات قرآن مجید میتوان استفاده كرد، سه نكته است كه از آیات شریفه ۱۰۶ سوره بنیاسرائیل و ۳۲- ۳۳ سوره فرقان بدست میآید. در سوره بنیاسرائیل چنین میخوانیم:
(وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا) در این آیه هر چند از راز مفصل و مفروق شدن قرآن سخن گفته شده است ولی هدف یاد شده، هدفی است كه اثرش بر نزول تدریجی قرآن مترتب میشود از آیه شریفه چنین استفاده میشود كه تحقیق اهداف قرآن در گرو آن است كه آیات در سطحی كه قابل درک انسانهاست نازل شود و به صورت بخشهای مختلف در مقطعهای مختلف زمانی را درنگ و تأنی بر مردم تلاوت شود و چنین امر مستلزم آن است كه هم حقیقت قرآن كه مرتبهای از علم الهی بوده و از بالاترین مراتب بساطت برخوردار است مفروق و بخش بخش گردد «فَرَقْناهُ» و افزون بر آن در مراحل مختلف نزول پس از نزول داشته باشد تا حدی قابل فهم و دریافت انسانها گردد «وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا» و خداوند متعال این دو امر را تحقق بخشیده تا قرائت قرآن با درنگ پذیر گردد. (۱۲)
به هر حال یكی از اسرار نزول تدریجی قرآن آن است كه پیامبرصلیاللهوعلیهوآلهوسلم آیات را با درنگ بر مردم بخواند. قرائت با درنگ از یکسو، زمینه فهم و دریافت بهتر آن را فراهم میسازد و از سوی دیگر با فراهم آمدن تدریجی شرائط درونی و بیرونی، زمینه پذیرش و تحمل مفاهیم بلند آن و عمل كردن به دستورات آن حاصل میگردد. در این صورت هدف قرآن كه درک و فهم، تحت تاثیر قرار گرفتن و پذیرش قلبی و عمل به دستورات آن است، تحقق مییابد. در یک جمله تلاوت با درنگ زمینههای لازم برای بهرهگیری از قرآن را فراهم میسازد. و این امر وابسته به مفروق شدن و نزول تدریجی است.
چنانكه آیات قرآن و روایات شریفه، یكی از آداب قرائت قرآن را «ترتیل» دانستهاند و در بیان مقصود از ترتیل در روایات آمده است: ترتیل آن است كه در آیات قرآن درنگ كنی و در فكر به پایان رساندن آیه نباشی آیات را بروشنی و با صوت دلنشین بخوانی و با آن بر دلهای سنگ شده و سخت بركوبی تا نرم و خاشع شود. (۱۳)
دریافت صحیح و درست و به موقع آیات الهی زمینه بیشتر برای پذیرش و تاثیر از آن فراهم میسازد، چنانچه روایت به آن اشعار دارد. افزون بر آن، نزول آیات به طور تدریجی و تلاوت با درنگ پیامبرصلیاللهوعلیهوآلهوسلم بر مردم، موجب میشود كه با عمل به قرآن به تدریج، آمادگی و شایستگی دریافت و هضم آیات و دستورات بعدی و تحمل معارف سنگین قرآن بر ایشان حاصل شود چنانچه در مورد شخص رسول گرامی اسلام صلیاللهوعلیهوآلهوسلم میفرماید: (یا أَیهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّیلَ إِلَّا قَلِیلًا * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا * أَوْ زِدْ عَلَیهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا * إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیكَ قَوْلًا ثَقِیلًا) مزمل/ ۱-۵ این آیات دلالت بر آن دارد كه تلاوت با ترتیل و نمازشب كه از دستورات نازل شده در قرآن است(۱۴) زمینهساز تحمل قول ثقیل (قرآن) است. راز نزول تدریجی در رابطه با مردم روشن گشت ولی قرآن مجید در این مسئله بیشتر بر آثار این نوع نزول نسبت به شخص پیامبرصلیاللهوعلیهوآلهوسلم تاكید دارد و در سورۀ فرقان آیه ۳۳-۳۲ میفرماید: (وَ قالَ الَّذِینَ كَفَرُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَیهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِیلًا * وَ لایأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِیراً). اولین راز نزول تدریجی در این آیه شریفه تثبیت قلب مقدس رسول اكرم صلیاللهوعلیهوآلهوسلم است، كه در آیه شریفه (وَ كُلًّا نَقُصُّ عَلَیكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ وَ جاءَكَ فِی هذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِكْرى لِلْمُؤْمِنِینَ) هود/۱۲۰ نیز به عنوان هدف و راز بیان داستان پیامبران علیهمالسلام برای پیامبر اسلام صلیاللهوعلیهوآلهوسلم ذكر شده است.
تثبیت به معنی جایگزین و استوار ساختن، زمینه و شرائط ثبات را برای چیزی یا فردی فراهم آوردن ثبات بخشیدن است، و در برابر آن لغزش و اضطراب قرار دارد. مقصود از تثبیت قلب پیامبرصلیاللهوعلیهوآلهوسلم پایداری و استواری بخشیدن و تقویت روحی آن وجود مقدس است، تا در انجام وظائف رسالت و تحمل مشكلات طاقت فرسای آن خللی رخ ندهد، و با تمام توان رسالت الهی را به سرمنزل مقصود برساند. ذكر افسردگی و دلتنگی آن حضرت صلیاللهوعلیهوآلهوسلم از نسبتهای ناروا، طرح درخواستهای نامعقول، بهانه گیریهای بیمورد، و شبهات بیاساس كفار در مورد رسالت در آغاز سوره هود، و ذكر داستانهای انبیاء در كل سوره، و تذییل آن داستانها به آیه شریفه فوق (۱۲۰/ هود)، گواه روشن بر تفسیر و تبیین فوق از تثبیت فواد است. رابطه ذكر داستان انبیای سلف با تثبیت فواد به معنی فوق روشن است، اما پیوند نزول تدریجی با تثبیت فواد بدان جهت است كه، نزول تدریجی آیات موجب پیوند و رابطه دائمی صاحب فرمان با اعلام كننده و اجرا كننده فرمان است، و اصل ارتباط مكرر، آن هم با بالاترین ارتباط كه وحی است از یکسو، و بیان حكم موضوعات و پاسخ شبهات و تبیین حقایق مورد سوال با اختلاف درموقع مناسب كه نیاز مبرم به آن احساس میشود از سوی دیگر، و تأیید و تأكید بر حقانیت دعوت و رسالت و وعده نصرت و یاری تذكر وجود پشتوانه قوی بلكه بالاترین پشتوانه از سوی مردم، بهترین و بیشترین زمینه را برای اثبات بر طریقه حق و تحمل مشكلات و آسان شدن آنها و پایداری و استواری در دین فراهم میسازد، و عوامل هرگونه لغزش یا خللی را از بین میبرد. و آیه شریفه (وَ لَوْلا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَیهِمْ شَیئاً قَلِیلًا) اسراء/۷۴. نیز اشعار به تثبیت پیامبرصلیاللهوعلیهوآلهوسلم در برابر توطئهها و مشكلاتی كه كفار پدید میآورند، دارد؛ مشكلات طاقت فرسائی كه میتواند زمینهساز اتكاء به كفار باشد، در آیهای دیگر این تثبیت برای مومنین به عنوان اثر نزول آیات بهویژه جایگزینی آیهای با آیهای دیگر، مطرح شده است.
در آیه۱۰۲ /نحل، پس از طرح مسئله تبدیل آیهای به آیه دیگر و ذكر نسبت دادن افتراء به پیامبر از سوی مشركان میفرماید: (قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِیثَبِّتَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِینَ). و همین تثبیت نفس و روح است كه تثبیت اقدام در مرحله عمل بهویژه در میدان جهاد با نفس و با دشمن را به همراه دارد.
بیان دیگر از تثبیت فواد را جمعی از مفسرین در ذیل آیه ذكر كردهاند كه عبارت است از، تثبیت معارف قرآنی در قلب مقدس رسول خدا صلیاللهوعلیهوآلهوسلم . (۱۵)
برخی از مفسرین آن را به تثبیت آن در قلوب مومنین نیز تعمیم دادهاند، ولی این بیان چندان تناسبی با ظاهر آیه و تعبیر «نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ» ندارد، مگر آنكه بهوجه سابق بازگردد به این صورت كه، با جایگزینی به موقع و كامل و صحیح و مناسب معرف قرآن در قلب آن حضرت قلب مقدس آن بزرگوار تثبیت شده تاب و تحمل آن مشكلات را پیدا كند و در ادامه راه استوار و پا برجا بماند. به بیان دیگر تثبیت قلب از راه دریافت معارف بیشتر در موقع مناسب صورت میگیرد.
جمله و «رَتَّلْناهُ تَرْتِیلًا» ممكن است به سه نكته اشاره داشته باشد، نخست آنكه به همین منظور (تثبیت فواد) آیات قرآن علاوه بر نزول تدریجی با درنگ و مهلت خوانده میشود تا تثبیت فواد به بهترین وجه صورت پذیرد و دوم آنكه علی رغم تفرقهای كه بین آیات در اثر نزول تدریجی حاصل میشود پیوند آیات با یكدیگر حفظ میشود و روابط قطع نمیشود و سوم آنكه این حفظ پیوند و ارتباط آیا با درنگ خواندن به شكل خاصی صورت میگیرد كه دو امر یاد شده به بهترین صورت حاصل آید.(۱۶)
این نكات اولاً از مفهوم لغوی ترتیل كه بهمعنی خواندن و تلاوت پشت سرهم و در عین حال با درنگ و تمهل است(۱۷) و ثانیاً از بیان آن در قالب مفعول مطلق استفاده میشود. ادامه آیه بدو هدف دیگر اشعار دارد نخست آنكه در مسائلی كه شرائط ویژه در طول نزول تدریجی مطرح میشود و دیدگاههای مختلف و یا دیدگاهها واحد باطل و نادرستی مطرح میشود بهوسیله نزول تدریجی، حقیقت امر را روشن ساخته و آنچه حق است را بر تو نازل میكنیم و توصیفهای باطل را مشخص میسازیم (وَ لایأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناكَ بِالْحَقِّ) فرقان/۳۳، دوم آنكه بهترین تبیین شبهات مطروحه را در اختیارات قرار میدهیم. (وَ أَحْسَنَ تَفْسِیراً) فرقان/۳۳ تغییر لحن آیه شریفه در ادامه شاید برای دلالت بر این نكته باشد كه، این دو امر اخیر در صورت نزول دفعی نیز قابلیت تحقق دارند ولی در نزول تدریجی بهصورت بهتر و موثرتری القاء میگردد.
پاورقیها
- ر.ك به: علامه طباطبایی رحمهاللهعلیه المیزان، ج۲، صص۱۶- ۱۵ و ج۱۸، ص۱۳۱.
- مطلب اخیر (خصوصیت شبقدر) را حضرت آیت الله جوادی آملی دام عزه در تفسیر موضوعی ارزشمند خویش بیان فرمودهاند و نتیجه گرفتهاند كه باید اجمال در عین كشف تفصیلی باشد. ر.ك به: عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج۳، صص۹-۱۴۸ و ج۴، صص۲-۲۵۱.
- ر.ك به: علامه طباطبایی رحمهاللهعلیه المیزان، ذیل آیات مربوطه و از جمله ج۲، ص۱۶، دلالت واژه تنزیل و مشتقات این باب بر تدریج را برخی از لغویین و مفسرین دیگر نیز گفتهاند از جمله ر.ك به: فخر رازی، التفسیر الكبیر، ج۲، ص۱۱۶.
- ر.ك به آلوسی، تفسیر روح المعانی، ج۱، ص۱۹۳.
- از جمله ر.ك به: سعدالدین تفتازانی، شرح التصریف، ص۳.
- البته كثرت در نزول میتواند بهلحاظ نزول تدریجی قرآن باشد كه در طول ۲۳ سال فعل نزول مكرراً تحقق یافته و هر بار مقداری از آیات نازل شده ولی با توجه به هدف و اوصافی كه در آیات ذكر شده كثرت در مفعول بیشتر مناسب است تا كثرت در فعل به این معنی كه مذكور افتاد.
- از این آیه چنین استفاده میفرمایند كه، قرآن دارای یک مرحله احكام و بساطت و یک مرحله تفصیل است، همین نوع استفاده در مجمع البیان نیز به عنوان یک قول ذكر شده است ر.ك به مجمع البیان، ج۵، ص۱۴۱.
- ر.ك به: علامه طباطبایی رحمهاللهعلیه المیزان، ج۲، صص۱۶-۱۹.
- این سه بیان نیازمند توضیح و تبیین است كه در حوصله این نوشتار نمیگنجد.
- شایان ذكر است كه تفصیل غیر از تفصیل الآیات است كه در آیات متعددی مطرح شده است و مقصود تبیین آیات و با بیان روشن آنها مطرح كردن است.
- ر.ك به: فخر رازی، التفسیر الكبیر، ج۲۴، ص۷۹.
- این احتمال هم وجود دارد كه مقصود از «تزلناه تنزیلا» نزول تدریجی قرآن باشد كه در این صورت تفصیل كتاب و نزول تدریجی به عنوان زمینه قرائت با درنگ ذكر شده است.
- ر.ك به: الطبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۷۸.
- (وَ مِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ یبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً) اسراء/۷۹.
- از جلمه ر.ك به: المیزان، ج۱۷، صص۲۱۴- ۲۱۰ كه بیان جالبی در این زمینه ایراد فرمودهاند.
- ر.ك به: علامه طباطبایی رحمهاللهعلیه المیزان، ج۱۵، صص۲۱۴–۲۱۰.
- ر.ك به: كتب لغت و تفسیر از جمله مجمع البیان، ج۷ ص۱۶۹ و ج۱۰ ص۳۳۶ و تفسیر الكبیر و ج۳، ص۱۷۳ و ج۲۴ ص۷۹.